۱۳۹۵ شهریور ۴, پنجشنبه

فتحی‌زاد: دولت یازدهم نقدپذیری خود را ثابت کرده است

"محمد فتحی‌زاد" عضو هیئت مؤسس انجمن اسلامی واحد کرج گفت: دولت یازدهم برخلاف دولت قبل نقدپذیر است.

این فعال دانشجویی در گفت‌وگو با صدای آزاد گفت: وقتی ما از ارگان یا سازمانی نقد می‌کنیم؛ یا به آن توجه نمی‌شود و از آن می‌گذرند یا با آن برخورد منفی می‌شود. البته ناگفته نماند بعضی از مسئولان هم هستند که در روابط عمومی سازمان مربوطه به دنبال نقد هستند تا نواقص را جبران کنند اما اگر بخواهیم کلی بگوییم نقد جایگاه مناسبی ندارد و با آن برخورد می‌شود.

وی در ادامه افزود: این موضوع برمی‌گردد به رئیس آن سازمان مربوطه که چطور فکر می‌کند. بعضی فکر می‌کنند چون قدرت دارند باید با افراد ضعیف‌تر و منتقدان جوری برخورد کنند که درس عبرتی شود برای دیگران تا دیگر این کار را تکرار نکنند و باب نقد را اینگونه می‌بندند. البته وجود تفکر انحصارطلبانه را هم می‌شود دلیل برخورد با نقد در جامعه دانست که نمی‌تواند نظر مخالف خود را ببیند و به هر شکل می‌خواهد آن نظر را حذف کند. کم هستند کسانی که شعار زنده باد مخالف من را سرلوحه کار خود قرار می‌دهند.

فتحی‌زاد در ادامه به نقدپذیر بودن دولت یازدهم اشاره کرد و گفت: این دولت برخلاف دولت قبل بسیار نقدپذیر است و این را بارها در همین مدت اثبات کرده است. نقدپذیری دولت یازدهم را می‌توان در عدم برخورد با تحرکات تخریبی مخالفان درک کرد؛ نمونه‌اش همایش دلواپسان که در دولت قبل با خیلی کمتر از اینها برخوردهای بسیار شدیدی می‌شد. 

وی دولت را در کل نقدپذیر دانست ولی اذعان کرد که باز هم در جاهایی ممکن است استثنا هم باشد.
منبع : صدای آزاد

روزنامه های حکومتی یا بولتن های شخصی

محمد فتحی‌زاد:  هر روز صبح وقتی منزل را به مقصد محل کارمان ترک می‌کنیم، در طول راه خود با کیوسک‌های مطبوعاتی متعددی رو برو می‌شویم که با روزنامه‌های موجود بر روی پیشخوان خود، مردم را به سمت خودشان جذب می‌کنند. 
با یک نگاه ساده و گذرا به چیدمان روزنامه‌ها در اکثر این روزنامه فروشی‌ها می‌توان دریافت که کیوسک‌های مطبوعاتی روزنامه‌های خود را به دو دسته عمده تقسیم می‌کنند؛ دسته اول روزنامه‌های خصوصی و دسته دوم روزنامه‌های حکومتی.
رسانه مردم یا آگهی‌نامه؟
روزنامه‌های حکومتی عمدتا از بسیاری از روزنامه‌های خصوصی پر تیراژ‌تر بوده و با قیمت‌های پایین‌تر خود، مخاطبین را به سمت خود جذب می‌کنند. در این شرایط و با توجه به اوضاع بد مالی مردم، آدمیزاد اصلاح طلب دو آتشه هم که باشد، پس از بررسی تمام عیار و جویدن نیم تای اول روزنامه‌های اصلاح طلب با چشمانش، نهایتا به سراغ روزنامه اطلاعات خواهد رفت و با آرزوی آنکه روزگاری توان خرید نسخه‌ای از روزنامه‌های گرانقیمت اصلاح‌طلب را داشته باشد، روزنامه عریض و طویل اطلاعات را ورق خواهد زد. 
اما اگر همین انسان مورد بحث، یک فرد اصولگرای دو آتشه و پر بصیرت باشد، بدون نگاه کردن به سایر روزنامه‌های موجود بر روی پیشخوان دکه روزنامه فروشی، یک راست به سراغ روزنامه کیهان خواهد رفت و از جدید‌ترین ورژن توهمات توطئه موجود در این روزنامه لذت خواهد برد. 
در این بین اما مشتریان روزنامه فروشی‌ها تنها به این دو دسته تقسیم نمی‌شوند و عده دیگری نیز در اطراف روزنامه فروشی‌ها مشاهده می‌شوند که دغدغه‌شان نه در اصولگرایی است و نه در اصلاح طلبی. در حقیقت این بندگان خدا با امید یافتن یک کار آبرومندانه به سراغ روزنامه همشهری رفته و نیازمندی‌های این روزنامه را مطالعه می‌کنند. برای این دست از مشتریان کیوسک‌های مطبوعاتی، روزنامه همشهری بیشتر یک آگهی نامه و بنگاه کار یابیست تا یک روزنامه. 
غلامرضا انصاری عضو شورای شهر تهران در این زمینه به سلام نو گفته است که «متاسفانه روزنامه همشهری مدت‌ها است که از رسالت اصلی خود به عنوان یک روزنامه مردمی و رسانه‌ای که متعلق به کل مردم تهران است، خارج شده و بیشتر شبیه به یک آگهی‌نامه شده است تا روزنامه.» 
نتایج اخلاقی از مطالعه همشهری
واقعیت تشکیک ناپذیر موجود در مورد این روزنامه و مخاطبانش این است که عمده مطالعه کنندگان روزنامه همشهری پس از خواندن آگهی‌ها و برقراری تماس‌های بعضا بی‌حاصل و نیافتن شغل مورد نیاز خود، خسته و بی‌رمق به سراغ مطالعه صفحات سیاسی و اقتصادی و... روزنامه همشهری می‌روند و در آنجا به طور کاملا اتفاقی و نه هدفمند(!) با آراء و اندیشه‌های آقای قالیباف و خدمات و زحمات ایشان در عرصه مدیریت شهری آشنا می‌شوند! 
مخاطبان بی‌رمق این روزنامه اگر از سر بی‌کاری، کمی بیشتر به این روزنامه توجه کنند با تحلیل‌های گوناگونی رو برو می‌شود که بدون هیچ غرض ورزی جناحی و با هدف حمایت (شما بخوانید تخریب) دولت به رشته تحریر در آمده است. ظاهرا طبق برنامه ریزی مسئولین موسسه وزین همشهری، خوانندگان این بولتن تبلیغاتی پس از مطالعه روزنامه می‌باید حداقل به یکی از نتایج زیر دسترسی پیدا کنند ۱- سیاست‌های خارجی و داخلی دولت روحانی اشتباه است ۲-قالیباف مدیر خوب و توانمندی است ۳ - در انتخابات آتی مجلس، قطعا باید به آقای قالیباف و همکاران وی رای داد.
 نمونه بارز این اهداف و برنامه ریزی‌ها را می‌توان در ویژه نامه نوروزی اخیر موسسه همشهری مشاهده کرد در این ویژه نامه که با تیراژ وسیع در سطح کشور منتشر شد عکس آقای قالیباف به همراه شعار «تا زنده‌ام جهادی کار می‌کنم» بر روی جلد این ویژه نامه نقش بسته و آقای قالیباف برای مردم به عنوان یک مدیر جهادی نمونه معرفی شده بود. 
در این بین نکته بسیار جالب و مهمی که در خصوص روزنامه همشهری جلوه‌گری کرده و کمتر کسی هم به آن توجه می‌کند، آن است که این روزنامه مشهور که با پول شهروندان تهرانی و با قیمتی بسیار پایین‌تر از سایر روزنامه‌های شهر، چاپ و نشر پیدا می‌کند و به عنوان ارگان مطبوعاتی آقای قالیباف در تمامی ادوار انتخابات‌ مورد استفاده قرار می‌گیرد، اساسا مجوز انتشار صفحه سیاسی نداشته و به طور کاملا غیر قانونی دست به انتشار صفحه سیاسی، آن هم در جهت اهداف گروهی اقای قالیباف می‌زند. 
قانون‌شکنی تا کی ادامه خواهد داشت؟
البته با تمام این اوصاف و با تمام اعمال فراقانونی این روزنامه خاطی، حتی یک مقام مسئول در قوه محترم قضائیه و یا معاونت محترم مطبوعاتی دولت یافت نمی‌شود که با رئیس این بنگاه خبر پراکنی برخورد کرده و از وی بپرسد که چرا بدون داشتن مجوز، به انتشار صفحه سیاسی می‌پردازد؟ 
واقعیت بزرگ دیگری که در این زمینه وجود دارد آن است که این نوع لگد مال کردن قانون، تنها مختص روزنامه همشهری نیست. بلکه روزنامه جام جم هم که از متعلقات مشهور سازمان صدا و سیما می‌باشد همانند روزنامه همشهری بدون داشتن مجوز انتشار صفحه سیاسی به انتشار این صفحه مبادرت می‌کند و مطالبی هم رده و همانند آنچه که در بخش‌های مختلف خبری سیما شاهد آن هستیم را منتشر می‌کند و طبیعتا با هیچ برخوردی نیز روبرو نمی‌شود. 
اما کافیست که یک روزنامه اصلاح طلب، مرتکب خطای مذکور بشود. در آن صورت راهی جز توقف انتشار آن روزنامه وجود نخواهد داشت. به عنوان نمونه در سال ۸۵ تاجیک سردبیر وقت روزنامه اصلاح طلب روزگار، علت توقف انتشار روزنامه مطبوعش را این چنین عنوان می‌کند «ما پس از دریافت اخطاریه درباره اینکه نمی‌توانیم اخبار سیاسی را پوشش دهیم و به دلیل تغییر ساختار روزنامه تصمیم گرفتیم که انتشار آن را به حالت تعلیق درآوریم» 
لازم به ذکر است که این ممانعت برای مطبوعات، تنها در مورد روزنامه روزگار صادق نبوده وحتی نشریه نه دی که به حمید رسایی، نماینده جبهه پایداری در مجلس تعلق دارد نیز یک بار به علت آنکه مجوز انتشار صفحه اقتصادی نداشت و به انتشار صفحه اقتصادی می‌پرداخت، توقیف شد. 
اما در تمام این سال‌ها حتی یک بار هم با روزنامه‌های همشهری و جام جم که هیچ کدام مجوز انتشار صفحه سیاسی ندارند و غرض ورزانه به انتشار صفحه سیاسی می‌پردازند برخوردی صورت نگرفت. متاسفانه تساهل و تسامح بیش از حد نهاد‌های مربوطه در برخورد با نشریات حکومتی، سبب شده تا گردانندگان این روزنامه‌ها به جای آنکه به رسانه زیر دست خود به چشم یک امانت نگاه کنند و در تلاش برای انعکاس افکار مردم باشند به استفاده‌های سیاسی و جناحی از این نشریات روی آورده و سبب روی گردانی مردم از این نشریات می‌شوند. 
لازم به نظر می‌رسد تا نهاد‌های نظارتی وارد عمل شده و با برخورد مناسب و به موقع با این نشریات خاطی از ادامه این روند جلوگیری کنند. البته شاید برخورد با این نشریات آن هم در برهه کنونی قدری دیر و بی‌فایده به نظر برسد، اما نکته‌ای که وجود دارد آن است که جلوی ضرر را از هرکجا که بگیری منفعت است و حداقل فایده این اقدام، جلوگیری از بیشتر مسموم شدن اذهان عمومی و پایان بخشیدن به تهمت پراکنی این نشریات می‌باشد و همچنین تبعیض در بین نشریات می‎باشد.
منبع : سلام نو 16 اردیبهشت 1393

رحمانی فضلی از وزیران احمدی‌ نژاد نیز ضعیف‌تر عمل می‌کند

اکنون چندین ماه از روی کار آمدن دولت جدید می‌گذرد و هنوز فضا برای فعالیت مناسب احزاب و مطبوعات باز نشده است.
این درحالی است که بسط آزادی‌های سیاسی و اجتماعی از جمله مهم‌ترین شعار‌های انتخاباتی حجت الاسلام دکتر حسن روحانی بود که به عقیده بسیاری از کار‌شناسان یکی از مهم‌ترین علل پیروزی وی در انتخابات نیز سر دادن همین شعار‌ها و جذب قشر جوان به سوی خود بود.
محمد فتحی زاد ، روزنامه نگار و از فعالان اصلاحطلب به عصر قانون گفت: عدم فعالیت و تلاش مناسب در عرصه سیاست داخلی، یکی از بزرگ‌ترین انتقاداتی است که به دولت آقای روحانی وارد می باشد. متاسفانه دولت در چند ماهه گذشته، بیشتر وقت و انرژی خود را صرف سیاست خارجه کرده و بحث سیاست داخلی را تا حد زیادی‌‌ رها کرده است. در حقیقت مدیران و دولتمردانی که در پست‌های مربوط به سیاست داخلی قرار گرفته‌اند عمدتا افرادی هستند که با سبک نگاه ملت و دولت به مسائل سیاسی، سازگار و همراه نیستند. در این بین مهم‌ترین نهادی که در بدنه دولت دچار آفت مذکور شده است وزارت کشور است و این درحالی رخ می دهد که وزارت کشور باید خط مقدم هر دولتی در تنظیم سیاست داخلی و حل و فضل مسائل مربوط به آزادی احزاب و شهروندانش باشد.
فتحی زاد ادامه داد: یک دولت بسیار شبیه به یک بدن است در حقیقت زمانی که یکی از ارگان‌های بدن انسان دچار بیماری شده و از کار بی‌افتد حتی با وجود آنکه سایر ارگان‌ها و قسمت‌های بدن انسان سالم باشد، باز هم بدن کارایی پیشین خود را از دست داده و نمی‌تواند بسیاری از فعالیت‌های عادی خود را به انجام رساند. بنابر این دولت نیز باید به ترمیم ارگان‌های بیمار خود بپردازد و حتی لحظه‌ای در این زمینه درنگ نکند زیرا کوچک‌ترین غفلت از جانب دولت عواقب جبران ناپذیری خواهد داشت.
بسیاری از مجموعه‌های اصولگرا پروانه فعالیت ندارند
این فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: طبق قانون احزاب و قرائت موجود از آن، در حال حاضر احزاب برای آنکه بتوانند به فعالیت در کشور بپردازند باید از وزارت کشور پروانه فعالیت دریافت کنند. البته یک نگرش دیگری نیز وجود دارد که می‌گوید وقتی قانون اساسی فعالیت احزاب و گروه‌های شناخته شده را به شرط رعایت اصول وحدت ملی، آزادی، استقلال، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی آزاد شمرده است دیگر نیازی نیست که احزاب و گروه‌ها از وزارت کشور کسب مجوز کنند. زیرا هیچ قانونی نمی‌تواند به قانون دیگر و به خصوص به قانون اساسی قیدی بزند. در حقیقت صاحبان این نگرش معتقدند که دریافت پروانه فعالیت از وزارت کشور مخصوص احزابیست که بدنبال دریافت حمایت‌های مختلف وزارت کشور، نظیر یارانه احزاب و.. هستند و در غیر آن صورت وقتی حزبی به دنبال در یافت این حمایت‌ها نباشد نیازی به دریافت مجوز از وزارت کشور ندارد. اما در هر صورت با تمام تفاصیر گوناگون موجود دولت می‌گوید به احزابی که مجوز ندارند اجازه فعالیت نمی‌دهم.
فتحی زاد ادامه داد: متاسفانه در بسیاری از موارد مشاهده می‌شود که آقای رحمانی فضلی همین تفصیر موجود از قانون را نیز زیر پا گذاشته و در تصمیم گیری‌های خود تعصبات جناحی به خرج می‌دهد به عنوان نمونه بسیاری از مجموعه‌های اصولگرا مانند جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز، جبهه پایداری و بسیاری از تشکل‌های اصولگرا مجوز فعالیت ندارند و مشغول فعالیت مستمر در عرصه سیاسی هستند اما وزارت کشور هیچ برخوردی با آن ها نمی کند.
این روزنامه نگار اصلاح طلب افزود: اگر قرار است که تشکل‌هایی نظیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز تهران و جبهه پایداری که مهم‌ترین گروه‌های مخالف روی کار آمدن دولت آقای روحانی بودند. بدون دریافت مجوز فعالیت کنند در آن صورت احزابی نظیر مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب که سهم بزرگی در روی کار آمدن دولت داشته‌اند و حتی لغو پروانه فعالیتشان هم در پاره‌ای از ابهام قرار دارد. باید به سادگی و بدون هیچ قیدی به فعالیت آزادانه بپردازند. اما متاسفانه وزارت کشور نه در برابر جبهه پایداری و جامعه مدرسین و جامعه روحانیت ایستادگی می‌کند و نه اجازه فعالیت آزادانه به حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب می‌دهد.

سبب ناراحتی مردم و احزاب شده است

فتحی زاد در پایان گفت:‌ای کاش اقای رحمانی فضلی در مواردی حتی وزارت کشور آقای احمدی‌نژاد را الگوی خود قرار دهد، اقای وزیر اگر به خاطر داشته باشند باید به یاد بیاورند که در سال ۱۳۹۱ وقتی معاون سیاسی وقت وزارت کشور از لغو کنگره اصلاح طلبان صحبت می‌کرد و در برابر سوالی از جانب یک خبرنگار قرار گرفت که از او می‌پرسید، جبهه پایداری مجوز ندارد اما با این وجود فعالیت می‌کند و تاکنون چندین همایش و کنگره برگزار کرده و مگر جبهه پایداری برای این کار‌های خود نیاز به مجوز ندارد؟ پاسخ داد: هر تشکلی که قصد فعالیت دارد، باید مجوز دریافت کند و جبهه پایداری برای همایش جدید خود تقاضای مجوز نکرده و ما تنها به تشکل‌هایی که مجوز دارند، اجازه فعالیت می‌دهیم. متاسفانه آقای رحمانی فضلی از وزیران دولت آقای احمدی‌نژاد نیز ضعیف‌تر عمل می‌کند و همین موضوع سبب ناراحتی مردم و احزاب شده است. اما با تمام این اوصاف معتقدم که جوانان به هیچ عنوان نباید دست از حمایت از دولت بردارند. زیرا عده ای در کمین نشسته و منتظر هستند تا حامیان دولت دست از حمایت از این دولت بردارند و آن ها دولتی را که با تلاش فراوان ملت و پس از ۴ سال سختی کشیدن روی کار آمده است را چپاول کنند.
منبع : پویش 10 اردیبهشت 1393

اشتباه بزرگ اصلاح‌طلبان


 محمد فتحی‌زاد: بررسی نقاط ضعف و قوت جریان اصلاحات یکی از کارهایی است که می تواند نسل جدید این جریان سیاسی را با موفقیت‌ها و اشتباهات اصلاح‌طلبان در گذشته آشنا کرده تا بدین طریق اگر حرکت مثبتی در گذشته انجام شده است در آینده نیز امتداد یابد و اگر هم اشتباهی توسط نسل گذشته اصلاحات انجام شده در آینده تکرار نشود. یکی از اشتباهات جریان اصلاحات در طول چندین دهه فعالیت خود عدم همگرایی در سال 1384 بود. انتخابات سال 84 یادآور اشتباهات بزرگی از جانب اصلاح طلبان بود که محصول آن 8 سال حاکمیت بی چون و چرای اصولگرایان، روی کار آمدن پدیده احمدی‌نژاد و از بین رفتن ثروت های ملی و همچنین آزادی های اجتماعی ای که در دوره اصلاحات کسب شد.

به عبارت دیگر نخستین اشتباه برخی جریان‌های اصلاح‌طلب این بود که از سال 1376 به بعد درصدد حذف هاشمی برآمدند و فراموش کردند که داشتن یک  متحد قدرتمند در عرصه سیاست یکی از بزرگترین امتیازاتی است که هر جریان سیاسی باید در جهت بدست آوردن آن بکوشد. با تمام این اوصاف اشتباه بزرگتر اصلاح طلبان در سال 1384 و در امتداد اشتباه اول آن ها رخ داد. در حقیقت این اشتباه که صد البته شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز در آن شریک است، عدم اجماع بر سر کاندیدای واحد در دور اول انتخابات ریاست جمهوری بود.

 در سال 1384 هاشمی رفسنجانی به لطف برخی اصلاح طلبان و اصولگرایان در میان مردم به نماد اشرافیت و دیکتاتوری تبدیل شده بود. در این سال برخی از روشنفکران صد در صد مخالف هاشمی پشت سر مصطفی معین جمع شده و به تبلیغ بر علیه هاشمی رفسنجانی مشغول شدند و در نهایت در دور دوم انتخابات ناچارا به حمایت از هاشمی رفسنجانی پرداختند که در متقاعد کردن هوادارا خود برای این کار ناموفق بودند.

به گزارش سلام نو، ماشاالله شمس الواعظین پس از انتخابات در این رابطه گفت: اجازه دهيد از اين عبارت هرچند هم تند و راديکال باشد استفاده کنم چرا که ظاهراً عبارت ديگری نمی توان به جای آن به کار برد: "مردم از اصلاح طلبان تشکيلاتی دورويی ديدند". آنها هفته قبل به مردم گفتند برای اينکه هاشمی رأی نياورد به معين رأی بدهند و هفته بعد به مردم گفتند به هاشمی رأی بدهند تا احمدی نژاد رأی نياورد.

خشایار دیهمی نیز پس از انتخابات در این رابطه گفت: دور دوم انتخابات مسابقه ای فردی بود بين آقای احمدی نژاد و آقای رفسنجانی که هر قدر هم که نيروی روشنفکری پشت او جمع شد نتوانست نکات منفی او را جبران کند و سرانجام نتيجه ای به دست آمد که به نظر شگفت انگيز می آيد اما واقعيت جامعه نيست.

نکته مهم دیگر در مورد انتخابات سال 1384 آن است که حلقه حفاظتی هاشمی رفسنجانی مانع از حرکت هاشمی به میان مردم و جمع آوری رای اقشار آسیب پذیر جامعه در روستاها و شهرستانها شد. اما با تمام این اوصاف با نگاه به آمار های موجود به روشنی می توان دریافت که در شهرستان های کوچک و متوسط آراء مردم در اولویت اول به مهدی کروبی و در نوبت دوم به هاشمی رفسنجانی اختصاص دارد. فلذا اگر هاشمی به میان مردم حرکت می کرد تلقی موجود در خصوص خود را از بین می برد و در شهرستان ها از کروبی پیشی می گرفت.

در این بین اما محمود احمدی نژاد و مهدی کروبی از فرصت استفاده کرده و دست بر روی اقشار آسیب پذیر جامعه گذاشتند. آن ها که می دانستند طبقات روشنفکر جامعه از معین حمایت خواهد کرد تصمیم گرفتند تا در غفلت هاشمی رفسنجانی با استفاده از ادبیات توده وار، رای اقشار آسیب پذیر را از آن خود کنند؛ تلاشی که بیش از همه برای کروبی موفقیت آمیز بود و سبب شد تا وی بتواند در شهرستان های کوچک و متوسط آراء مردم را بیش از همه به دست بیاورد.

کروبی در این مسیر چنان موفق عمل کرد که حتی محمود احمدی نژاد هم که از همان گفتمان کروبی بهره می برد فاصله فاحشی با او پیدا می کند. بررسی آمارها نشان دهنده آن است که در شهرستان‌های کوچک به طور متوسط در ۲۰۰ شهرستان کوچک کروبی با (۲۲٫۲ درصد)، هاشمی با (۲۱٫۲ درصد)، معین با (۱۵٫۳ درصد)، احمدی نژاد با (۱۵ درصد) و قالیباف با (۱۴٫۴ درصد) به ترتیب رتبه‌های اول تا پنجم را کسب کرده‌اند. همچنین در شهرستان های متوسط به طور میانگین کروبی با (۲۲٫۷ درصد)، هاشمی با (۲۱٫۵ درصد)، احمدی نژاد با (۱۶٫۲ درصد)، معین با (۱۶٫۱ درصد) و قالیباف با (۱۵٫۵ درصد) به ترتیب رتبه‌های اول تا پنجم را داشته‌اند. اما در شهرستان های بزرگ که به طبع رای مردم سیاسی تر است، احمدی نژاد و هاشمی در صدر جدول قرار داشتند و کروبی در انتهای جدول. با این اوصاف اگر معین به نفع هاشمی کنار می رفت نمی توانست تمام هواداران خود را متقاعد به همراهی با هاشمی کند، زیرا کارنامه هاشمی در برخورد با روشنفکران به نحوی بود که در آن زمان وجهه بد ایجاد شده برای هاشمی برای این طبقه از جامعه با اب زمزم هم پاک نمی شد.

 اما اقناع این طیف برای حمایت از کروبی که خود از اعضای اصلی اصلاحات و حامیان نسبی روشنفکران بود، کار ساده ای بود. همچنین اگر هاشمی به نفع کروبی کنار می رفت رای وی در شهرستان های کوچک و متوسط، قطعا به سبد کروبی که تبلیغات خود را روی اقشار فرودست نهاده بود اضافه می شد. در شهرستان های بزرگ نیز کروبی به لطف حمایت هاشمی و معین رای 13.8 درصدی خود در این مناطق را به رای 24.8 درصدی احمدی نژاد نزدیک می کرد. لذا با این برآیند می توانست در شهرستان های بزرگ رایی مشابه احمدی نژاد و حتی بیشتر از احمدی نژاد داشته و در شهرستان های کوچک و متوسط  با اختلافی فاحش از احمدی نژاد جلو  بیافتد.

در صورتی که اگر کروبی به نفع هاشمی کنار می رفت آراء وی به سبد هاشمی سرازیر نمی شد. جهانبخش خانجانی در مصاحبه با سلام نو در رابطه با انتقال آراء کروبی به سمت احمدی نژاد در دور دوم انتخابات می گوید «بیش از ۷۰ درصد آراء آقای کروبی به سمت احمدی‌نژاد رفت، زیرا گفتمان احمدی‌نژاد یک گفتمان توده وار بود و از ادبیاتی استفاده می‌کرد که مردم فکر می‌کردند ارمغان جدیدی برای طبقات آسیب پذیر آورده است.» با تمام این اوصاف متاسفانه اجماع بر سر حجت الاسلام کروبی صورت نگرفت و در نهایت کاندیدای حزب کارگزاران با کسب ۲۱٫۱۳٪ درصد آراء در جایگاه اول محمود احمدی نژاد با کسب ۱۹٫۴۳٪ درصد آراء در جایگاه دوم و مهدی کروبی با کسب ۱۷٫۲۴٪ درصد آراء در جایگاه سوم قرار گرفت.

سردار امیر علی امیری بعدها در مورد چگونگی پیشی گرفتن احمدی نژاد از کروبی در یک سایت خبری نوشت «در 48 ساعت آخر فرصت تبلیغاتی شبکه تبلیغی قالیباف که مورد حمایت بخش اصلی اصولگرایان بود، به سمت احمدی‌نژاد که اقبال مردمی بیشتری را جذب کرده بود، گردش کنند و در نتیجه احمدی‌نژاد در دور اول توانست با اختلاف کمی نسبت به کروبی نفر دوم شود.» بدین ترتیب اصولگرایان از میان سه کاندیدای خود (احمدی نژاد، قالی باف، لاریجانی) احمدی نژاد را که در شعارهایش طبغات محروم را نمایندگی می کرد انتخاب کردند و اجماعی نانوشته بر روی وی انجام دادند. در صورتی که اصلاح طلبان از فعل اجماع دوری کردند و محکوم به شکست شدند. بدین ترتیب احمدی نژاد سختترین رقیب خود را که شعارهای یکسانی با وی سر می داد از میدان به در کرد و در دور دوم انتخابات به رویارویی با هدف بسیار آسان خود(هاشمی رفسنجانی) رفت به عبارت بهتر احمدی نژاد به لطف اصلاح طلبانی که در بدنامی هرچه بیشتر هاشمی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده بودند و در دور دوم انتخابات بدنبال حمایت از وی بودند، توانست هاشمی رفسنجانی را مسبب تمامی بد بختی های ملت ایران جلوه داده و رای طبقات فرودست جامعه و رای سایر کاندیدا ها را به سمت خود سوق دهد.

خشایار دیهمی در این باره می گوید «آقای احمدی نژاد در دور اول شش ميليون رأی آورد و اصلاح طلبان چهار ميليون نفر و ... اما دور دوم انتخابات مسابقه ای فردی بود بين آقای احمدی نژاد و آقای رفسنجانی که هر قدر هم که نيروی روشنفکری پشت او جمع شد نتوانست نکات منفی او را جبران کند و سرانجام نتيجه ای به دست آمد که به نظر شگفت انگيز می آيد اما واقعيت جامعه نيست.  اگر مردم واقعاً طالب آقای احمدی نژاد بودند حتماً در دور اول او می بايست چنين رأی شگفتی می آورد. آقای رفسنجانی نماد نوعی اختلاف طبقاتی در جامعه بود و آقای احمدی نژاد از اين فرصت بخوبی استفاده کرد و ابزار آن را هم در دست داشت، بنابراين ديگر انتخاباتی در کار نبود.
منبع : سلام نو  17 فروردین 1393
خبرگزاری آریا پس از انتشار این مطلب، تحلیلی منتشر نمود که لینک آن در ادامه قرار داده می شود. اما به عقیده بنده تحلیلگر محترم متاسفانه منظور اینجانب را از نوشتن این مطلب درک نکردند به نظر بنده اشتباه اصلاح طلبان در انتخابات 1384 عدم پشتیبانی کامل از حجت الاسلام مهدی کروبی بود!


فتحی‌زاد: سیاست‌های میانی دانشگاه‌ها رادیکال مانده‌اند

"محمد فتحی‌زاد" در گفت‌وگو با خبرنگار صدای آزاد در مورد ضرورت وجود فعالیت‌های دانشجویی در دانشگاه گفت: دانشگاه علاوه بر اینکه باید محیط تحصیلی دانشجو باشد، باید بستری برای فعالیت اجتماعی و سیاسی او نیز فراهم کند. نسل‌های پیشین به دلیل ضعف‌هایی که داشتند، نتوانستند زمینه را برای شکوفایی استعدادهای دانشجویان فراهم کنند؛ اما ویژگی نسل جدید این است که به محیط اطراف خود توجه زیادی دارند اما عده‌ای در دانشگاه نمی‌گذارند و نمی‌خواهند که دانشجویان فعالیت‌های غیردرسی داشته باشند.
وی در ادامه به فضای فعالیت‌های تشکل‌ها در دانشگاه آزاد اشاره کرد و گفت: در سنوات گذشته، متأسفانه مدیران دانشگاهی فکر می‌کردند که یک تشکل خاص برای فعالیت دانشجویان کافی است. در حالی که باید تضارب آرا باشد و دیدگاه‌های مختلف باید بتوانند در سطح دانشگاه فعالیت کنند و تشکل داشته باشند.
همچنین او در مورد فضای رکود در دانشگاه آزاد گفت: در ایجاد این فضا همیشه مسئولین مقصر نیستند. ما در سطوح پایین جامعه نیز مشکل داریم. مردم به فعالیت سیاسی تمایل ندارند. حضور سیاسی مردم فقط در شرکت در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری خلاصه شده است. دانشجویان نیز به عنوان بخشی از جامعه، از این قاعده مستثنی نیستند. متأسفانه همیشه فضای امنیتی وجود داشته است و در آینده نیز ادامه خواهد داشت اما با وجود همین فضا دانشجویان به عنوان عناصری پویا و زنده ادامه فعالیت خواهند داد.
علاوه بر این او در مورد چشم‌انداز فعالیت تشکل‌ها با توجه به تغییر در ریاست دانشگاه گفت: درست است که مدیران کلان در سطح دانشگاه تغییر کردند، اما مدیران میانی تغییر نکردند و سیاست‌های میانی رادیکال باقی مانده‌اند.
وی در ادامه بیان کرد: روند انتخاب ریاست‌های دانشکده و دانشگاه، به شکل دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی برگردد. به این صورت که برای انتخاب ریاست دانشگاه‌ها بین اساتید نظرسنجی صورت گیرد و در پایان بین گزینه‌های مطرح شده، انتخاب انجام شود. ما نیازمند اعتماد مدیران به دانشجویان در انتخاب رؤسای دانشگاه‌ها هستیم.
وی در پایان در مورد پیاده شدن رویکرد "اعتدالی" دولت در دانشگاه‌ها ابراز امیدواری کرد و گفت: امیدوارم که "بگذارند" رویکرد اعتدالی در جامعه و دانشگاه پیاده شود.
منبع : صدای آزاد 10 اسفند 1392

این رشته سر دراز دارد!

محمد فتحی زاد : بعد از ظهر‌ها، اگر سری به چهار راه ولیعصر تهران و یا یکی از میادین و محل‌های پر رفت و آمد تهران بزنید، برادران و خواهران زحمت کش گشت ارشاد را می‌بینید که منتظر برخورد با بانوان بد حجاب در خیابان‌های شهر تهران هستند. پدیده‌ای به نام بدحجابی و برخورد با آن پدیده ایست که سر دراز داشته و ایرانی جماعت از سال ۵۷ تا کنون با این پدیده درگیر است.داستان اجباری شدن حجاب به روزهای پیروزی انقلاب باز می‌گردد، اگر به ستون «کیهان و شما» در روز‌های پیروزی انقلاب نگاه کنید با برخی نقل و قول‌ها از جانب تظاهر کنندگان زن روبرو می‌شوید که به کیهان گفته‌اند: «این روز‌ها خانم‌های چادری رفتار بسیار بدی با زنان بی‌حجاب دارند و هر جا که زن بی‌چادری را ببینند به او توهین می‌کنند. حتی بعضی از جوانان ضمن متلک گفتن به این گروه از زنان موجبات آزار بدنی آنان را نیز فراهم می‌کنند. شما را به‌خدا در روزنامه به این گونه افراد تذکر بدهید و بگوئید این کار‌ها شایسته افراد مومن و با تقوا نیست.» (۲۷ دی ۵۷)
یا در مورد دیگر در همین ستون و در همین تاریخ، امده است: «امروز تظاهراتی در خیابان بلوار برپا بود. به دلیل علاقه‌ای که به رشد نهضت ملی ایران و سرکوب استبداد دارم با شور و شوق فراوان به میان تظاهر کنندگان رفتم و با آنان هم‌صدا شدم. اما با کمال تعجب گروهی به سوی من آمدند و با این بهانه که من چادر به سر ندارم مرا از صف تظاهر کنندگان بیرون انداختند.» تمام این نقل و قول‌ها نشان از آن دارد که احتمالا عمده مردم در سال ۵۷ با بی‌حجابی مخالف بوده و گا‌ها بی‌حجابان و بد حجابان را از میان خود طرد می‌کرده‌اند، اخبار روزنامه‌ها پس از ورود امام به ایران حاوی اخباری نظیر تغییر نام سازمان زنان به سازمان رفاه و ارشاد خانواده و یا ملاقات جداگانه زنان و مردان با مرحوم امام است، همه این اخبار و اقدامات نشان از آن دارد که حجاب بیش از گذشته در حال ریشه دواندن به ادارات و دستگاه‌های انقلابی در کشور است. داستان حجاب در این سال‌ها درست در جایی جنجالی می‌شود که روزنامه اطلاعات در ۱۵ اسفند ماه ۱۳۵۷ به نقل از امام (ره) می‌نویسد: «زنان اسلامی باید با حجاب بیرون بیایند نه اینکه خودشان را بزک کنند… کار در ادارات ممنوع نیست اما باید زنان با حجاب اسلامی باشند… به من گزارش داده‌اند که در وزارتخانه‌ها زن‌های لخت هستند و این خلاف شرع است. زن‌ها می‌توانند در کارهای اجتماعی شرکت کنند ولی با حجاب اسلامی». در روز ۱۶ اسفند نیز روزنامه کیهان به نقل از امام می‌نویسد «در وزارتخانه اسلامی نباید معصیت بشود. در وزارتخانه‌های اسلامی نباید زنهای لخت بیایند. زن‌ها بروند اما باحجاب باشند. مانعی ندارد بروند کار کنند لیکن با حجاب شرعی باشند» و بدین ترتیب ورود زنان بدون حجاب به ادارات ممنوع می‌شود.
اعلام این ممنوعیت از جانب امام مصادف می‌شود با ۸ مارس و روزجهانی زن و به همین علت زنان ایرانی به خیابان‌ها امده و مشغول تظاهرات می‌شوند. روزنامه کیهان در گزارشی به تاریخ ۱۷ اسفند ۵۷ در این باره می‌نویسد: «گروه‌ها و دسته جات مختلف زنان از صبح امروز در خیابانهای شمالی و مرکزی تهران به مناسبت روز جهانی زن و به خاطر ابراز نظریات خود درباره حجاب زنان دست به راهپیمائی زدند. در راهپیمائیهای امروز زنان، تعداد زیادی از دانش آموزان مدارس دخترانه نیز شرکت داشتند. آن‌ها ضمنا علیه کسانی که به زنان بی‌حجاب در روزهای اخیر حمله کرده‌اند، شعار می‌دادند... راهپیمائی امروز در حالی انجام شد که ریزش برف بی‌وقفه از اولین ساعات بامداد آغاز شده است. طبق گزارشهای رسیده در ادارات و وزارتخانه‌های مختلف نیز از صبح امروز جلساتی برای رسیدگی به مسائل حجاب که طی چند ساعت اخیر مطرح شده به بحث و گفت‌وگو پرداختند و در برخی واحد‌ها کار‌ها برای چند ساعت دچار وقفه شد. بحث و گفت‌وگو درباره حجاب از دیروز در تهران بالا گرفته است و از صبح امروز به دنبال مصاحبه تلفنی رادیو ایران با داماد امام خمینی اوج گرفت. گزارشهای خبرنگاران کیهان از چندین مورد برخورد زنان بی‌حجاب با عناصر تندروئی که آن‌ها را ملزم به سر کردن چادر می‌کردند، حکایت دارد. کارکنان زن قسمت فروش هواپیمائی ایران شعبه ویلا امروز اعلام داشتند حجاب اجباری زن باید نجابت و پاکی درون او باشد آن‌ها عقیده داشتند که حجاب ظاهری نباید اجباری باشد این زنان همچنین گفتند روحانیون می‌توانند در این مورد اظهار نظر کنند اما نباید اجباری در کار باشد... در خیابان‌ها برخی مردان به ما می‌گویند: یا روسری یا توسری این توهین بزرگی است به نیمی از اجتماع که در انقلاب اخیر در کنار مردان شرکت داشتند و شهید دادند.
... همزمان با حمله گروهی از مردان در میدان ولیعهد به چند زن بی‌حجاب و پرتاب سنگ به سوی آن‌ها که منجر به مجروح شدن چند نفر از آن‌ها شد راهپیمائی از این میدان توسط زنانی که مورد اهانت قرار گرفته بودند و زنان دیگری که به آن‌ها پیوسته بودند به طرف دانشگاه تهران آغاز شد. در تعدادی از بیمارستانهای تهران نیز امروز اعتراض هایی به نحوه روبرو شدن با مساله حجاب اسلامی شروع شد. در شبکه چهار بیمارستان به‌آور زنان کارمند امروز اعلام داشتند اگر تصمیم قاطع و قانع کننده‌ای امروز گرفته نشود نمی‌توانند سرکار حاضر شوند. زنان کارگر و کارمند بیمارستان هزارتختخوابی نیز تاکید داشتند که حجاب اجباری زن باید پاکی و نجابت او باشد. در مخابرات ۱۱۸ و قسمت ۱۲۴ نیز امروز زنان کارمند در رابطه با مساله حجاب دست به راهپیمائی زدند. ... ۱۵ هزار زن که در دانشکده فنی دانشگاه تهران جلسه سخنرانی داشتند به دنبال یک رای‌گیری تصمیم گرفتند دست به راهپیمائی بزنند. آن‌ها در حالی که گروهی از مردان همراه‌شان بودند به طرف نخست وزیری حرکت کردند. زن‌ها شعار می‌دادند: «ما با استبداد مخالفیم»، «چادر اجباری نمی‌خواهیم». پیش از ظهر امروز خبرنگار کیهان از دانشگاه تهران گزارش داد که یک گروه از مردان تندرو با شعار «مرگ بر ارثیه رضا کچل» وارد دانشگاه تهران شدند و به نفع چادر و حجاب دست به تظاهرات زدند.» و بدین ترتیب آتش حجاب در ایران شعله ور می‌شود. در همین شماره کیهان به نقل از آیت الله اشراقی (داماد امام) آمده است: «باید حجاب رعایت شود و قوانین اسلامی مو به مو اجرا گردد و در همه موسسات و دانشگاه‌ها به این موضوع توجه شود،اما باید در نظر داشت که حجاب به معنای چادر نیست. همین قدر که مو‌ها و اندام خانم‌ها پوشانده شود و لباس آبرومند باشد حالا به هر شکلی مهم نیست چادر چیز متعارفی است و بسیار خوب است. اما به خاطر طرز کار و نوع کار خانم‌ها شاید گاهی پوشاندن بدن و مو به طریق دیگر هم حجاب باشد حرفی نیست. باید طبق نظر مبارک امام حجاب اسلامی در سطح کشور توسط خانم‌ها با اشتیاق اجرا شود.در مورد اقلیتهای مذهبی همیشه نظر مبارک امام این بوده که آن‌ها از هر حیث مورد احترام و حمایت باشند. اما اگر خانمهای اقلیتهای مذهبی هم رعایت حجاب اسلامی را بکنند چه بهتر.» (کیهان ۱۷ اسفند۵۷) اما این اظهارات آقای اشراقی شعله‌های آتش را فرو کش نمی‌کند، امام نیز از برخورد‌های صورت گرفته با زنان ناراحت است و در اعلامیه‌ای عنوان می‌کنند:«بر اساس خبرهای رسیده، گروه‌های جنایتکار و خیانت پیشه تحت عنوان کمیته مزاحم بانوان محترم شده و به ایشان توهین می‌کنند. مأموران کمیته‌های انقلاب موظفند با کمال دقت مراقب باشند و چنین اعمالی را با ‌‌نهایت شدت جلوگیری کنند. عاملین چنین اعمالی سریعا و به شدت مجازات خواهند شد» . روز ۱۸ اسفند ماه گرچه اعلامیه امام در محکومیت برخورد‌ها صادر می‌شود اما زنان دست از تظاهرات بر نمی‌دارند، در این روز و در دانشکدهٔ فنی تهران عده‌ای علیه حجاب اجباری راه‌پیمایی می‌کنند. عده‌ای از موافقین حجاب اجباری نیز در همین مکان حضور می‌یابند. جراید در این روز می‌نویسند، صادق قطب‌زاده در سخنرانی خود در میان جمعی که برای تایید او به ساختمان رادیو تلویزیون رفته بودند گفت: «اسلام هیچ وقت در این موارد به زور و تحمیل متوسل نمی‌شود و در اسلام اصلا زور وجود ندارد. وظیفهٔ اسلام ارشاد مردم از طریق توصیه و نصیحت است.» وی توصیهٔ امام در مورد حجاب را نه تنها یک مسئلهٔ فقهی که یک امر انقلابی دانسته که مسئلهٔ زور در آن نیست و می‌گوید آن‌هایی که با این بهانه در جامعه تشنج می‌کنند، دانسته یا ندانسته مانند ضد انقلاب عمل می‌کنند و آن‌ها که مزاحم زنان می‌شوند به اسلام و نهضت خیانت می‌کنند. اوضاع به همین منوال پیش می‌رود و اعتراضات به برخورد با زنان به جائی می‌رسد که زنان در مقابل دادگستری تجمع می‌کنند. روزنامه کیهان در تاریخ ۱۹ اسفند ماه سال ۵۷ می‌نویسد: «گروههائی از زنان از صبح امروز در خیابانهای تهران دست به تظاهرات زدند و در مقابل دادگستری اجتماع کردند. این زن‌ها نسبت به خشونتهای چند روز اخیر عده‌ای مرتجع و مشکوک نسبت به زنان بی‌حجاب اعتراض داشتند. تظاهرات زنان از صبح پنج شنبه به دنبال چندین حمله در نقاط مختلف شهر به زنان بی‌حجاب در خیابانهای مسیر دانشگاه تهران شروع شد. که در چند نقطه منجر به برخورد با کسانی شد که زیر نقاب اسلامی به آن‌ها حمله کردند و حتی چند تیر هوائی نیز شلیک کردند. زنان معترض دیروز نیز در دانشگاه تهران اجتماع کردند و طی سخنرانیهائی حمله افراد مشکوک به زنان بی‌حجاب را محکوم کردند اما در ساعاتی که این اجتماع ادامه داشت عده‌ای با گلوله‌های برف که در آن‌ها سنگ کار گذاشته شده بود زن‌ها را مورد هجوم قرار دادند. مهاجمین به اجتماع کنندگان دیروز در چند مورد برچسب طرفدار قانون اساسی زده که با اعتراض زن‌ها روبرو شد. به دنبال تظاهرات و اجتماعات دیروز در اولین ساعات صبح امروز نیز از چند نقطه تهران زن‌ها به حرکت درآمدند. جمعی از آن‌ها مستقیما خود را به دادگستری رسانده و جمع دیگری پس از اجتماع در دانشگاه تهران و اعلام نظراتشان درباره حجاب و چادر به سمت دادگستری حرکت کردند. در دبیرستانهای دخترانه تهران نیز امروز جمع زیادی از دانش آموزان برای اعتراض به اعمال فشارهای عده‌ای مشکوک در خیابانهای شهر زیر نام طرفدار اسلام در محوطه مدارس خود اجتماع کردند. تظاهرات در چند دبیرستان آنقدر بالا گرفت که مدیرکل آموزش و پرورش تهران صبح امروز در چند دبیرستان دخترانه حضور یافت و با دانش آموزان در این باره صحبت کرد.
درباره تظاهرات روز پنج شنبه خبرگزاری پارس گزارش داد که عده‌ای گارد انقلابی برای پراکنده ساختن حدود ۱۵ هزار زن که در بیرون دفتر مهدی بازرگان دست به اعتراض زده بودند اقدام به تیراندازی هوائی کرد. این گروه که در زیر برف سنگین دست به تظاهرات زده بودند در مسیر خود با حدود ۲۰۰ تظاهر کننده مخالف روبرو شدند که سعی داشتند تظاهر کنندگان زن را متفرق کنند.خیابانهای اطراف دادگستری از صبح امروز توسط افراد مسلح بسته شده بود. پاسداران می‌گفتند قصد دارند از ایجاد مزاحمت مخالفین جلوگیری کنند. آن‌ها گفتند در تظاهرات دو روز پیش زنان عده‌ای افراد ناآگاه و نا‌شناس به خانمهائی که درباره حجاب دست به تظاهرات زده بودند حمله کردند که متاسفانه حوادثی به بار آمد. همانطوری که امام بار‌ها گفته هر کس آزاد است حرف خود را بزند و از آنجا که به خشونت کشاندن تظاهرات زنان توسط نیروهای مبارز و مترقی مذهبی نبوده است ما برای اثبات این موضوع و نیز برای اینکه هیچ آسیبی به خانم‌ها نرسد خیابانهای اطراف کاخ دادگستری را بسته‌ایم. خانم‌ها می‌توانند بدون هیچ نگرانی به اینجا بیایند تظاهرات کنند و هر حرفی که دارند بزنند ما هم مواظب آن‌ها هستیم و هنگام تظاهرات به هیچ مردی اجازه عبور از این مناطق را نخواهیم داد.» در ‌‌نهایت دولت موقت بازرگان مجبور به اعلام موضع گیری رسمی در قبال حجاب می‌شود و عباس امیرانتظام سخنگوی دولت اعلام می‌کند: «نخست وزیر و همه آقایان وزرا معتقد به آیه کریمه لا اکراه فی الدین می‌باشند و دستور اجبار برای خانم‌ها صادر نمی‌کنند.» (کیهان ۲۰ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۸صفحه ۲) در روز ۲۰ اسفند ۵۷ علاوه بر انتشار اعلام نظر امیر انتظام، شماره تاریخی روزنامه اطلاعات با تیتر «در مورد حجاب اجبار در کار نیست» منتشر می‌شود، در این شماره از روزنامه اطلاعات به نقل از آیت‌الله طالقانی می‌آید: «حتی برای زن‌های مسلمان هم در حجاب اجباری نیست چه برسد به اقلیت‌های مذهبی.ما نمی‌گوییم زن‌ها به ادارات نروند و هیچ کس هم نمی‌گوید.زنان عضو فعال اجتماع ما هستند.اسلام و قرآن و مراجع دین می‌خواهند شخصیت زن حفظ شود. هیچ اجباری هم در کار نیست. مگر در دهات ما از صدر اسلام تا کنون زنان ما چگونه زندگی می‌کردند؟ مگر چادر می‌پوشیدند؟... کی در این راهپیمایی‌ها زنان ما را مجبور کرده که با حجاب یا بی‌حجاب بیایند؟ این‌ها خودشان احساس مسئولیت کردند. اما حالا اینکه روسری سر کنند یا نکنند باز هم هیچکس در آن اجباری نکرده است.»
مهدی هادوی، دادستان کل انقلاب نیز در بیانیه‌ای مزاحمان خانم‌های بی‌حجاب را ضد انقلاب دانسته و مزاحمت برای آن‌ها را «مخالف منویات امام خمینی» اعلام می‌کند. وی همچنین می‌گوید طبق تحقیقات این مزاحمین از افراد ضد انقلاب هستند و از «برادران و خواهران عزیز» تقاضا می‌کند که «بهانه به دست مخالفین انقلاب که می‌خواهند از فرصت سوء استفاده کنند، ندهند». مرحوم امام نیز در پاسخ به یک خبرنگار زن فرانسوی که دربارهٔ مسئلهٔ حجاب و اعتراض زنان ایرانی سوال کرده بود، پاسخ می‌دهد: «همان نظراتی که آقای آیت الله طالقانی فرمودند، مورد نظر من و صحیح است» (اطلاعات ۲۱/۱۲/۱۳۵۷ص۱)
راهپیمایی‌های زنان نیز تا چند روز ادامه پیدا کرده و تا روزهای ۲۷ اسفند بلوای حجاب کم کم فرو کش می‌کند، در این بین گروه زنان حقوقدان در ۲۱ اسفند ماه بیانیه‌ای صادر کرده و در آن اعلام می‌کنند که با توجه به اینکه آیات عظام و دولت موقت مهندس بازرگان مساله اجبار در حجاب را منتفی دانسته‌اند، به همین دلیل اعتراضات به این موضوع پایان یافته اعلام می‌شود. بدری طاهر هم در سرمقاله کیهان در تاریخ ۲۲ اسفند از زنان می‌خواهد تا با توجه به رد اجباری شدن حجاب توسط رهبران انقلاب، از ادامه دادن به مخالفت‌ها و راهپیمائی و صدور بیانیه خودداری کنند تا دشمن اصلی فراموش نشود. با این حال در صفحه ۷ همین روزنامه خبر تجمع هزاران تن از زنان در زمین چمن دانشگاه تهران در اعتراض به حجاب اجباری منتشر شده است. همچنین اخبار تظاهرات زنان در ارومیه، کرمانشاه و بندرعباس نیز در همین صفحه انعکاس یافته است. سازمان مجاهدین خلق هم در ۲۳ اسفند، پس از فروکش کردن ماجرا ضمن فرعی خواندن مساله حجاب و تاکید بر فضیلت آن، هر گونه تحمیل جبری حجاب را نامعقول و نامقبول دانسته است. خانم اعظم طالقانی سال‌ها بعد در گفتگویی در مورد مصاحبه جنجالی پدر خود، در ۲۰اسفند ۵۷ می‌گوید: «این روز‌ها من سخنان عجیبی در رد یا توجیه این سخن پدرم شنیده‌ام. باید تاکید کنم این جمله عین صحبت مرحوم پدر بود. اما دلیل آن تجمع عده‌ای در امجدیه و پس از آن مقابل دانشگاه تهران در اعتراض به مساله اجباری شدن حجاب بود. از سوی دیگر و در کنار آن نیز سوءاستفاده افرادی خاص که برای تضعیف انقلاب به زنان بی‌حجاب حمله می‌کردند. آیت‌الله طالقانی در آن مصاحبه قصد داشت تفاوت منظر اسلام راستین با آنچه تندرو‌ها در خیابان‌ها انجام می‌دادند را نشان بدهند.» (سایت تاریخ ایرانی) به هر روی با فروکش کردن اعتراضات، تا سال ۱۳۶۲ حجاب در ایران اجباری نمی‌شود اما در سال ۱۳۶۳ با تصویب قانون مجازات اسلامی در مجلس شورای اسلامی ایران عدم رعایت حجاب در معابر عمومی موجب حکم حد شرعی ۷۲ ضربه جاری می‌شود گشت ارشاداز سال ۶۳ که عبور کنیم، بحث‌ها و چالش‌های مختلفی در حوزه حجاب در کشور دیده می‌شود، اما تمام این بحث‌ها و چالش‌ها در سال ۱۳۸۵ به اوج خود می‌رسد.
در اردیبهشت ماه این سال مردم برای اولین بار شاهد حضور پلیس با ون‌های سبز رنگ در معابر و خیابان‌ها هستند، پلیس تهران این بار برای دستگیری دزدان و سارقان به خیابان‌ها نیامده بود، بلکه در خیابان ایستاده بود تا بانوانی را که حجابشان مشکل دارد را به این ون‌ها هدایت کند. بدین ترتیب در دهه ۸۰ و دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، احمدی نژادی که در انتقاد از رقبای چپ گرایش می‌گفت: «همین آقایان مینی‌بوس سر خیابانهای تهران می‌گذاشتند و سرباز می‌گذاشتند که آرایش‌های خانمهای مردم را کنترل کنند و هر کدام غلیظ بود، سوار مینی بوس کنند و ما معترض بودیم که این‌ها خلاف شرع است. حق ندارید با مردم اینگونه برخورد کنید، این‌ها مردم ما هستند» در اقدامی مغایر با سخنرانی‌هایش طرح گشت ارشاد را به خیابان‌های تهران آورد. سردار اسماعیل احمدی مقدم در این باره می‌گوید «طرح ارتقای امنیت اجتماعی توسط محمود احمدی‌نژاد به نیروی انتظامی ابلاغ شده و برنامه اجرایی خود را پس از چند جلسه هماهنگی با رییس جمهور با عنوان «طرح ارتقای امنیت اجتماعی» آغاز کرده‌ایم.» به هر روی طرح مذکور به اجرا درآمد و از زمان اجرا تا بدین لحظه از جنبه‌های مختلفی مورد نقد و انتقاد قرار گرفت.شاید به جرات بتوان گفت که اوج این انتقادات در جایی بود که ۴۰ حقوقدان و وکیل دادگستری در این باره از نیروی انتظامی به کمیسیون اصل ۹۰ شکایت کردند، شکایت این حقوقدانان به این خاطر بود که ان‌ها معتقد بودند، نیروی انتظامی بدلیل ایجاد محدودیت‌ها، ممنوعیت‌ها و وضع و تفسیر قانون و اجرای مجازات نا‌نوشته، پوشش‌های بعضاً متعارف و مقبول جامعه را با عناوین مجرمانه بدون مستند قانونی، ممنوع و ازمصادیق جرم تلقی کرده و بنابر تشحیص خود اقدام به برخورد با شهروندان کرده است.
در نامه این حقوقدانان امده بود «اصل ۳۷ قانون اساسی، هیچ کس را مجرم ندانسته و اصل را بر برائت قرار داده، مگر هنگامی که عمل ارتکابی جرم تعریف و مجازاتش هم در قانون مجازات اسلامی و جود داشته باشد؛ چرا که در غیر این صورت بر اساس قاعده فقهی قبح عقاب بلا بیان، مجازات عملی که جرم بودن آن اعلام نشده، امری است قبیح و مورد ذم شرع و عقل. همچنین اصل ۵۷ قانون اساسی مبنی بر پذیرش اصل بنیادین تفکیک قوا در نظام جمهوری اسلامی ایران، تصریح نموده که امر خطیر قانون گذاری در صلاحیت قوه مقننه است» پس از انتشار این نامه خبر چندانی در رابطه با شکایت حقوقدانان در رسانه‌ها منتشر نمی‌شود اما بعد‌ها و در سال ۱۳۸۷ سردار مهدی محمدی فرد، معاون حقوقی و امور مجلس نیروی انتظامی در باره این شکایت می‌گوید «شکایت ۴۰ نفر از وکلای سر‌شناس علیه پلیس به علت اجرای طرح امنیت اجتماعی در دیوان عالی کشور رأی نیاورد.» خشوت در اجرای طرحیک سرچ ساده در خصوص گشت ارشاد دنیای عظیمی از تصاویر و گزارشات مختلف در رابطه با خشوت در اجرای طرح گشت ارشاد را به روی انسان باز می‌کند. برخی از این گزارشات حتی از مرگ برخی افراد نیز گزارش می‌دهند.
در تاریخ ۱۰ اردیبهشت سال ۱۳۸۸ روزنامه سرمایه از قول مادر یک دختر می‌نویسد: «سارا پرستار کشیک یکی از بیمارستان‌های تهران پس از آنکه ساعت کاری‌اش صبح سوم اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ به پایان رسید در راه بازگشت به خانه دانشجویی خود، با یکی از ماشین‌های گشت ارشاد در ده ونک برخورد کرد. ماموران گشت به او تذکر داده و از او می‌خواهند تا روسری خود را جلو بکشد. در این لحظه سارا عصبانی شده و به مامور گشت گفت: «روسری من جلو است، من شب گذشته یک پسر ۲۰ ساله را کد زده‌ام، می‌دانی کد یعنی چه؟ یعنی مرگ؟ می‌دانی چرا؟ به خاطر مصرف زیاد کراک.» سارا باصدای بلند و تند تند شروع به صحبت با ماموران گشت کرده و روبه آن‌ها ادامه داد: «اگر راست می‌گویید بروید و این جوانان معتاد را از خیابان‌ها جمع کنید.» مادر سارا مدعی شد که با بالا گرفتن درگیری لفظی بین ماموران گشت و سارا، یکی از ماموران مرد او را به داخل ون هدایت کرد، سارا را به منکرات برده و از چهره‌اش عکسی با پلاکارد روی سینه گرفتند. شب سارا به خانه بازگشت و به مادرش تلفن کرد. به گفته مادرش سارا حالت روحی بدی داشته و به او اشاره کرده که قلبش درد گرفته است: «او اسم مامور گشت را به من داد و گفت مادر فقط این اسم به خاطرت باشد.» مادر سارا با ناراحتی گفت: «می‌دانم همه می‌روند ولی نحوه رفتن است که انسان را می‌سوزاند.» (سرمایه ۱۰ اردیبهشت سال ۱۳۸۸) انتشار تصاویر برخورد‌های خشن پلیس با مردم عامل ایجاد انتقادات فراوانی شد.مهندس میرحسین موسوی از کاندیداهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود پس از اعلام کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری و در پاسخ به سوال خبرنگار اعتماد که پرسید بود: «شما نخست وزیر دورانی بودید که دوران بگیر و ببند بود اگر شما رییس جمهور شوید با طرح امنیت اجتماعی و طرح‌های مشابه چگونه برخورد می‌کنید؟» گفت: «پروژه امینت اجتماعی اثرات سوء دارد و تامین کننده اهداف نظام ما نمی‌باشد و همه مسایل اجتماعی با تکیه بر مزیت‌های ما در اعتماد به جوانان و زنان باید تهیه شودو به صورت آمرانه و خشن هر نوع برخوردی که داشته باشیم آثار مثبتی نخواهد داشت.» وی در این باره تاکید کرده که «بخشی از برخورد‌ها اساسا موضوعیت نداردو با سو نیت انجام می‌شود و این به حساب نظام گذاشته شود و من این گشت‌ها را جمع خواهم کرد.» روحانی و گشت ارشاددر ایام انتخابات سال ۱۳۹۲ دکتر حسن روحانی گفت: «من به کمک پلیس کاری خواهم کرد که امنیت واقعی باشد و دختران ما در خیابان احساس امنیت کنند و نخواهم گذاشت مأموری بی‌نام و نشان از کسی سئوال کند. دختران خود حافظ حجاب و عفاف هستند.»
اما پس از روی کار آمدن و آغاز دوره ریاست جمهوری، مواضع معتدل تری در این زمینه اتخاذ کرده و ضمن تقاضا از مردم در رعایت عفاف و حجاب از پلیس درخواست کرد تا در برخورد با این موضوع، اجرای قانون را با رویکرد اخلاقی و با رعایت کرامت انسانی و به دور از هر گونه افراط و تفریط پیگیری کند و به وزیر کشور نیز ماموریت داد تا موضوع را در شورای اجتماعی کشور مطرح کند. همچنین روحانی به کمیسیون فرهنگی هیئت دولت دستور داد تا موضوع اخلاقی-اجتماعی عفاف و حجاب را بررسی و نتیجه را به هیئت وزیران و شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه کند. روحانی در ‌‌نهایت شورای اجتماعی را به عنوان مجری طرح «عفاف و حجاب» تشکیل داد و عملا به هیچ عنوان گشت ارشاد را از خیابان‌ها جمع نکرد. منبع : پویش 17 اسفند 1392

دکتر حسین موسویان: رژیم سابق در پی طرح کورتاژ سیاسی بود

محمد فتحی‌زاد: دکتر حسین موسویان از فعالین برجستهٔ ملی‌گرا در قبل و بعد از انقلاب است. وی در زمره یاران نزدیک کریم سنجابی قرار داشت و به علت آنکه در خانواده‌ای مذهبی و سیاسی رشد یافته بود، از‌‌ همان دوران کودکی خود را در دل عالم سیاست پیدا کرد. وی نوه دختری آیت الله العظمی سید ابوالقاسم سدهی اصفهانی (از مراجع تقلید شیعه- فوت ۱۲۹۹ مکه) است و پدرش حاج سید ابوالقاسم موسویان رییس صنف بار فروشان و از تجار گندم و جو بود که به عنوان نماینده اصناف در شورای عالی اصناف عضویت یافته و به طرفداری از دولت ملی دکتر مصدق شهرت داشت. خبرنگار سلام نو به سراغ او رفته تا خاطرات فعالیت‌ها و مبارزاتش را در قبل و حین انقلاب جویا شود. شرح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید: 

این فعال ملی‌گرا با اشاره به دوران نوجوانی خود گفت: در زمان حکومت ملی دکتر مصدق دانش آموز سال‌های آخر دبستان بودم، در آن زمان تحت تاثیر پدرم که از هواداران سرسخت دکتر مصدق بود، هوادار مصدق شدم. البته در آن سال‌ها آن چنان شور و شوق در مردم پیدا شده بود که دبستان‌ها هم مرکز فعالیت و هواداری از مصدق و البته بعضی جریانات چپ شده بود.

دکتر حسین موسویان به خبرنگار «پایگاه خبری تحلیلی سلام نو» توضیح داد: ما در دبستان از همه طیف‌ها نظیر مصدقی و معدودی هم سلطنت طلب و چپ داشتیم. گاهی هم بین بچه‌ها درگیری هم می‌شد. روز کودتای ۲۸ مرداد را به خاطر دارم که از رادیو صدای میراشراقی پخش می‌شد و او برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم، شروع کرد به سر دادن شعار‌هایی نظیر آنکه «دکتر فاطمی قطعه قطعه شده است». در آن لحظه تنها اشک از چشمانم سرازیر می‌شد و توان انجام کار دیگری نداشتم.

دانش‌آموزی که زندانی سیاسی شد

این فعال سیاسی باسابقه افزود: بعد از کودتا، تازه دوران اختناق شروع شده بود. در آن زمان سن کمی داشتم و شرایط به گونه‌ای نبود که بتوانم یک فعال سیاسی حرفه‌ای باشم. ولی در سال ۳۸ یعنی ۶ سال بعد از کودتا یک اتفاق مهم رخ داد که در جریان آن من دستگیر شدم (۲۰ دی سال ۳۸). در آن زمان من دانش آموز پنجم دبیرستان بودم، که دانش آموزان تصمیم به اعتراض به یکی از آیین نامه‌های وزارت فرهنگ گرفتند. آن زمان‌ها نمره قبولی برای دانش آموزان سال‌های اول تا پنجم دبیرستان ۷ بود اما وزارت فرهنگ طی آیین نامه جدیدی نمره قبولی برای دانش آموزان را از ۷ به ۱۲ تغییر داد و همین موضوع عامل اعتراض دانش آموزان به وزارت فرهنگ شد. زمینه که برای اعتراض ایجاد شد، من هم از دبیرستان مروی وارد این اعتراضات شدم. نمره هم برایم مهم نبود زیرا جزء دانش آموزان ممتاز بودم. در حقیقت من برای اعتراض به حکومت وارد صحنه شده بودم.

وی ادامه داد: نهایتا هم در تاریخ ۲۰ دی ماه جلوی مجلس شروع به تظاهرات کردیم و شعارمان هم این بود که «مهران با ۷ قبول شده از ۱۰، ۱۲ می‌خواد» البته آن روز شعار مرگ بر شاه هم سردادیم در جریان این تظاهرات که نهضت مقاومت ملی هم در آن دست داشت، به عنوان فعال دانش آموزی دستگیر شدم و به زندان قزل قلعه رفتم و حدود ۱۵ روز بازداشت بودم تا بالاخره با پیگیری‌ها و اقدامات پدر و برخی بستگانم آزاد شدم. به عبارت دیگر می‌توانم بگویم که آن زندان شروع عملی فعالیت‌های سیاسی‌ام بود. سال بعد از این رویداد نیز (سال ۳۹) جبهه ملی دوباره شروع به کار کرد و من به عنوان دانش آموز جبهه ملی وارد شاخه جوانان شدم.

دوران جوانی و شوق فعالیت سیاسی

دکتر موسویان توضیح داد: در مرداد سال ۴۰ در آزمون کنکور موفق شدم و به دانشگاه رفتم در دانشگاه تهران اعضای جبهه ملی در دانشکده پزشکی من را می‌شناختند. بین ۳۰۰ نفری هم که در دانشکده قبول شدیم، در میان سال اولی‌ها من تنها کسی بودم که قبلا در جبهه ملی فعالیت کرده بود و به همین علت مسئول سال اولی‌ها شده و وارد کمیته دانشکده شدم.

وی افزود: دوران دانشجویی من با دستگیری و زندان همراه بود و در سال‌های ۴۱ و ۴۲ چندین بار بازداشت شدم. در برهه‌ای هم مسئول دانشکده پزشکی بودم و به جای مسئول وقت دانشکده که بازداشت شده بود به کمیته دانشگاه می‌رفتم و کمیته دانشگاه نیز راه ورودم به کمیته استان شد و چند جلسه در کمیته استان شرکت کردم. از آنجا که بسیاری از نیرو‌ها در شورای مرکزی جبهه ملی دستگیر شده بودند عملا کمیته استان به جای شورای مرکزی جبهه ملی به هدایت نیرو‌ها می‌پرداخت.

این فعال سیاسی ادامه داد: به خاطر دارم که غلامرضا تختی از کمیته ورزشکاران باید می‌آمد و در جلسات کمیته استان شرکت می‌کرد. اما چون همه مردم او را می‌شناختند و جلسات مانیز مخفی بود برایمان مشکل پیش می‌آمد و آمدن تختی سبب لو رفتن محل جلسات می‌شد. به خاطر دارم که با دوستان کمیته استان به شوخی به تختی می‌گفتیم که باید یک پتو بر سرش انداخته و به جلسات بیاید تا کسی در کوچه او را نشناسد! سال سوم دانشکده‌ام نیز مصادف شد با اختلافات درونی جبهه ملی، در همین سال هجوم به دانشگاه‌ها نیز شروع شد و من را از دانشگاه اخراج کردند. شهریور ماه سال ۴۳ سر جلسه امتحان بودم که استاد سرم‌شناسی آمد و گفت که به دستور بعضی مقامات باید از جلسه خارج شوی. اخراجم از آن روز شروع و نزدیک به سه سال به طول انجامید، تا اینکه شرایط عوض شد و من با تلاش‌های اقوام و کمک آن‌ها توانستم دوباره به دانشگاه بازگردم.

فعالیت نداشتیم اما صرفا به خاطر عقایدم دستگیر شدم

دکتر موسویان گفت: در سال ۴۶ مسئله فوت تختی پیش آمد و در تهران تظاهرات برپا شد. به یاد دارم که در مراسم تختی مجبور بودم با قیافه مبدل در تظاهرات شرکت کنم تا ساواک مرا که تازه با زحمت زیاد به دانشگاه برگشته بودم، شناسایی نکند. متاسفانه جبهه ملی در آن سال‌ها دچار رکود شده بود و این موضوع همه را نگران کرده بود. بلاخره من هم در سال۴۹ فارغ التحصیل شدم و در امتحان رزیدنسی شرکت کرده و پذیرفته شدم اما ۶ الی ۷ ماه بعد دوباره از دانشگاه تهران اخراج شدم و این بار اخراجم طول کشید.

این فعال سیاسی ادامه داد: بعدا در کنکور رزیدنسی دانشگاه ملی شرکت کردم. اما بعد از مدتی دوباره اخراج شدم. آن موقع‌ها جبهه ملی فعال نبود و من را صرفا به خاطر عقایدم دستگیر می‌کردند. پس از ۴ سال دوباره در دوره رزیدنسی شرکت کردم و مشغول دوره رزیدنسی بودم که انقلاب شد، در سال ۵۶ نیز جبهه ملی دوباره فعالیت‌های خود را آغازکرد و من وارد مبارزات شدم. در خاطرم هست که سال آخر انقلاب مصادف شده بود با سال آخر دوره رزیدنسی من، در این زمان اعتصابات نیز شروع شده بود، اعتصابات توسط کارمندان و در ادارات و حتی بیمارستان‌ها شکل می‌گرفت و من در این اعتصابات شرکت می‌کردم. به خاطر دارم که در اعتصاباتی که در بیمارستان‌ها صورت می‌گرفت، بیمارستان‌ها هیچ بیماری جز موارد اورژانسی را قبول نمی‌کردند. در حقیقت این اعتصابات سه الی چهار ماه مانده به پیروزی انقلاب شروع شده بود و دامنه آن حتی به شرکت نفت هم رسیده بود و من هم طبق معمول در میتینگ‌های انقلابی فعال بودم. در خیلی جا‌ها مثل بانک صادرات، انستیتو پاستور و در میتینگ‌های مختلف در بیمارستان پهلوی سخنرانی می‌کردم. در راهپیمایی‌های روزهای عاشورا و تاسوعا سال ۵۷ نیز جزو آن بخش از نیروهای جبهه ملی بودم که مشغول ساماندهی راه پیمایی‌ها و افراد بود و تا زمان ورود آیت‌الله خمینی نظم دادن به استقبال بر عهده کمیته استقبال بود که اعضای جبهه ملی نیز در ان فعال بودند، در حقیقت ما انقلاب را ضد استبداد و ضد استعمار می‌دانستیم و به همین علت در آن شرکت کردیم.


مردم تصور می‌کردند که دکتر سنجابی کاندیدای نخست وزیری هستند


حسین موسویان به خبرنگار سلام نو گفت: در آن روز‌ها جمعیت‌های زیادی از ادارات و کارخانجات و اصناف به منزل دکتر سنجابی می‌آمدند و همه تصور می‌کردند که ایشان کاندیدای نخست وزیری هستند. آن روز‌ها هر روز در خانه دکتر بودیم و سعی می‌کردیم از میان کسانی که به دیدار می‌آمدند و تمایلات ملی داشتند، عضو گیری کنیم. در ساختمان‌های بهجت آباد هم یک محلی داشتیم و تلفن افرادی را که در خانه دکتر سنجابی دریافت کرده بودیم به آن محل انتقال داده و از آنجا آن‌ها را دعوت به فعالیت می‌کردیم.

وی افزود: روزهای آخر انقلاب، رژیم سابق طرح یک کودتا به نام طرح «کورتاژ» را در ذهن داشت. آن‌ها یک لیست ۱۰۰۰یا ۲۰۰۰ نفره تهیه کرده بودند و قرار بود که افراد درون این لیست را به قتل برسانند تا سر و صدا‌ها تمام شود اما موفق به اجرای این طرح نشدند. شب پیروزی انقلاب بود که دوستانم تلفنی به من اطلاع دادند که نام من در این لیست قرار دارد و من مجبور شدم شبانه با خانواده‌ام از منزل خارج شوم و به خانه یکی از بستگانم بروم.

دولت موقت از نیروهای نهضت آزادی و جبهه ملی تشکیل شد

حسین موسویان گفت: پیش بینی عامه مردم این بود که دکتر سنجابی به عنوان نخست وزیر دولت انقلاب انتخاب خواهد شد اما چند روز پیش از پیروزی انقلاب آیت‌الله خمینی به بازرگان حکم نخست وزیری داد. این حکم را هم آقای هاشمی قرائت کرد، بازرگان هم آمد و دولت خود را انتخاب کرد. اعضاء دولت نیز اکثرا از اعضاء نهضت آزادی بودند، از جبهه ملی هم شخصیت‌هایی نظیر دکتر سنجابی، اردلان، مدنی، مبشری، ورجاوند، شاه حسینی و فروهر شرکت داشتند.

این مبارز دیرپای ادامه داد: یکی دو روز بعد از پیروزی انقلاب دکتر سنجابی از منزل خارج شد تا به وزارت خارجه برود، من و چند نفر دیگر او را تا وزارتخانه همراهی می‌کردیم. وقتی به وزارتخانه رسیدیم دیدیم که از سمت کارمندان وزارت خارجه میتینگی در آنجا برقرار شده و کارمندان به شدت از آقای سنجابی استقبال کردند. نهایتا آن مرحوم هم رفت و پشت میز وزارت خارجه قرار گرفت و ما نیز از او خداحافظی کرده و به دنبال کار تشکیلاتی رفتیم.

سنجابی زودتر قصد استعفا داشت

دکتر موسویان گفت: مرحوم آقای سنجابی خیلی زود متوجه شد که روال مناسبی وجود ندارد و وزرا کاری نمی‌توانند انجام دهند. در ‌‌نهایت نیز ایشان ۲۰ روز بعد از وزارت به عنوان اعتراض اقدام به استعفا کرد اما مرحوم بازرگان با استعفای ایشان موافقت نکردند. ناچارا آقای سنجابی خود را در بیمارستان ایرانمهر بستری کرده و ۲ هفته در آنجا ماند تا اینکه پیش از نوروز ایشان دوباره اصرار به استعفا کرد. امام (ره) هم برای دکتر سنجابی پیغام فرستادند که تا برگزاری رفراندوم استعفا ندهید، بعد از آن مطابق میلتان رفتار کنید. آقای سنجابی هم تا ۱۲ فروردین صبر کرد و بعد رسما استعفای خود را مطرح کرد و در سخنرانی‌اش نیز گفت که در اعتراض به بی‌دولتی استعفا می‌کنم.

وی ادامه داد: بقیه اعضای جبهه ملی هم که در کابینه حضور داشتند، از وضع موجود بسیار ناراحت بودند اما به کار خود در دولت ادامه دادند. مرحوم سنجابی هم بعد از استعفا فقط در باشگاه جبهه ملی حضور می‌یافت و فعالیت می‌کرد، در حقیقت ما یک جای آبرومند برای جبهه ملی اجاره کردیم و در آنجا مشغول کار تشکیلاتی شدیم. ما محل فعالیت خود را اجاره کردیم و جایی را غصب نکردیم. اصلا غصب یک ساختمان درشان جبهه ملی نبود. بعد از مدتی هم روزنامه پیام جبهه ملی را، راه اندازی کردیم و من سردبیر این روزنامه شدم. شماره‌های اولمان در ۵۰۰۰ نسخه چاپ می‌شد اما به تدریج تیراژمان افزایش یافت و ما در سال ۶۰ شماره آخرمان را در ۲۴۰۰۰۰ نسخه منتشر کردیم. آن موقع هیچ رزونامه منتقدی جز روزنامه ما منتشر نمی‌شد و در بعضی جا‌ها روزنامه یک تومانی ما را از دست جوانان روزنامه فروش در چهار راه‌ها تا ۱۰۰۰ تومان هم خریداری می‌کردند.

شهید رجایی گزینه بنی صدر نبود 

موسویان توضیح داد: بعد از استعفای بازرگان، بنی صدر به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. اما بعد از ریاست جمهوری به او فرصت ندادند تا نخست وزیر مورد علاقه خود را رو معرفی کند و در ‌‌نهایت نیز آقای رجایی نخست وزیر شد.

او ادامه داد: جبهه ملی علمای بزرگی نظیر آیت الله میلانی، آیت الله طالقانی و... داشت، چگونه این آیت الله‌ها می‌توانستند عضو مجموعه‌ای باشند که مخالف اسلام است؟ رهبر این جریان هم مرحوم مصدق بود که بار‌ها دم از اسلام و ایران در کنار هم می‌زد و برای فرزندان خود اسامی‌ای نظیر احمد، غلامحسین و خدیجه انتخاب می‌کرد چگونه چنین فردی می‌توانست ضد اسلام باشد؟

دکتر موسویان در پاسخ به این سوال که چرا هرگز ایران را به مقصد کشور دیگری ترک نکرد گفت: علت نرفتنم آن است که میهن خود را دوست دارم و به پیشرفت و توسعه آن علاقه مندم، و معتقدم که اگر کاری از من برای کشورم بر می‌آید باید بایستم و آن کار را برای میهنم انجام بدهم. من یک ایرانی هستم و در این خاک متولد شده‌ام و می‌خواهم بعد از مرگ نیز همین جا دفن شوم و هرگز فکر خروج از کشور را در ذهن نداشته‌ام.

سید حسین موسویان افزود: کنفدراسیون بین المللی دانشجویان برنامه‌ای چیده بود تا دانشجویان اخراجی از دانشگاه را برای ادامه تحصیل به دانشگاه‌های اروپا بفرستد. اما من و تمامی دوستان اخراجی‌ام در کشور ماندیم و خارج نرفتیم. به یاد دارم که پس از فارغ التحصیلی، آمریکایی‌ها در تهران امتحانی دو مرحله‌ای برگزار می‌کردند که با قبول شدن در این امتحان می‌توانستم دوره‌های تخصصی‌ام را در امریکا بگذرانم و من قبولی مرحله اول این آزمون را رو در دست داشتم اما از بخش دوم آزمون صرف نظر کرده و نرفتم. در حقیقت علت نرفتنم تعصب ملی من بود.

افشای قتل‌های زنجیره‌ای توسط خاتمی یکی از کارهای ماندگار او بود

در بخش پایانی این گفتگو، سید حسین موسویان در پاسخ به سوالی مبنی بر نظر وی درخصوص دولت‌های آقایان هاشمی، خاتمی و روحانی به خبرنگار سلام نو گفت: دولت ۸ ساله آقای هاشمی رفسنجانی در دوره پس از پایان جنگ بود و در این دوره، چه در مناطق جنگ زده و چه در کل کشور یک سری کارهای سازندگی صورت گرفت، اما متاسفانه از نظر فضای سیاسی در دوره ایشان یک فضای نسبتا بسته در مملکت حاکم بود.

دکتر موسویان افزود: اگر ما قبول داشته باشیم که توسعه مانند یک پرنده است که یک بال آن توسعه اقتصادی و بال دیگر آن توسعه سیاسی است. باید قبول کنیم که اگر یکی از این بال‌ها از کار بی‌افتد توسعه به جایی نخواهد رسید، در زمان آقای رفسنجانی آزادی انتخابات، مطبوعات و احزاب مغفول ماند؛ البته این نکته را نیز باید گفت که به کارهای اقتصادی آقای هاشمی هم ایراد وارد است.

حسین موسویان درباره محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات گفت: درباره خاتمی نظر مثبت تری دارم و اعتقاد دارم که ایشان توانستند در حد توانشان توسعه ایجاد کنند. کار اقتصادی وی هم خوب بود با اینکه در دوره وی نفت گران نبود اما او موفق شد تورم را مهار کند و کارهای سازندگی زیادی را انجام دهد. افشای قتل‌های زنجیره‌ای توسط وی، یکی از کارهای ماندگار او شد، اما اینکه ما دموکراسی را فقط برای هوادارن حکومت بخواهیم کار درستی نیست. آزادی آن است که اپوزوسیون هم بتواند فعالیت داشته باشد، آقای خاتمی نسبت به این مسئله خیلی توجهی انجام ندادند. در انتخابات مجلس ششم هم جبهه ملی به کاندیداهای جبهه اصلاحات رای داد و از مردم خواست که به آن‌ها رای بدهند ولی برای جبهه ملی امکان فعالیت پیدا نشد.

موسویان در خصوص حسن روحانی گفت: آقای روحانی در سخنرانی‌ها و مناظرات انتخاباتی خود و در مواضعش اعتدال و تدبیر و اعتقاد بر آزادی مطبوعات، کتاب و فرهنگ و فعالیت‌های هنری را مورد تاکید قرار داد و قول داد که گره‌های کور سیاست خارجه را باز کند. ما شاهد هستیم که ایشان توانسته تا یک حدودی هم در مذاکرات انجام شده کار را پیش ببرد و موفق شده تابوی مذاکره با آمریکا را بشکند. آمریکا یک قدرت جهانی است و ما دلیلی برای خصومت دائمی با این کشور نداریم.

وی در پایان ابراز امیداوری کرد که دولت در ادامه راهش موفق باشد و گفت: امیدواریم دولت بتواند مشکلات و تحریم‌ها را رفع کند و ایران موفق شود که در صحنه بین المللی از انزوا خارج شود. مسلما مردم با گشایش اقتصادی نفس راحتی خواهند کشید اما تمام این‌ها باز هم ایجاب می‌کند که آزادی دگراندیشان ایجاد شود. هنوز برای قضاوت راجع به ایشان زود است و باید بیشتر صبر کرد تا ایشان هم مجال داشته باشد ایده‌های خود را پیاده کند و دستاوردی از خود نشان دهد.
منبع : سلام نو  10 اسفند 1392

حجت الاسلام ادیب : جامعه مدرسین مرجع تعیین صلاحیت مراجع نیست

سرویس سیاسی-محمد فتحی‌زاد: معاون اول رئیس جمهور چندی پیش در سفر به شهر قم با مراجع عظام تقلید دیدار‌هایی انجام داد که از جمله این دیدار‌ها، ملاقات وی با حضرت آیت الله صانعی بود که حاشیه‌هایی نیز به دنبال داشت. این موضوع سبب شد تا برخی از نمایندگان مجلس نیز تذکری خطاب به دکتر حسن روحانی را امضاء کرده و مشغول انتقاد از این ملاقات شوند. همچنین برخی نیز مجددا بحث‌هایی را در خصوص مرجعیت آیت‌الله صانعی پیش بکشند. از این رو خبرنگار سلام نو گفتگویی با حجت الاسلام مسعود ادیب از علمای حوزه علمیه قم انجام داده که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید: 
این استاد حوزه علمیه قم در همین رابطه گفت: بنده هم شنیدم که در رابطه با سفر دکتر جهانگیری به استان قم و دیدارشان با حضرت آیت الله صانعی قیل و قال‌هایی بلند شده‌اند. در این زمینه باید توجه داشت که اولا وقتی مسئولان دولتی وارد شهری می‌شوند، این حق را دارند که حتی با افراد عادی آن شهر ملاقات کنند تا چه رسد به افرادی که تاثیر گذارند و در جامعه مورد توجه گروهی از مردم هستند.
جامعه مدرسین هم چنین توقعی ندارد
حجت‌الاسلام مسعود ادیب به «سلام نو» گفت: چه کسانی حضرت آیت الله صانعی را بپسندند و چه نپسندند، به هر حال ایشان شخصیتی هستند که مورد توجه و اقبال گروهی از مومنین هستند. ایشان خصوصا در میان نسل جوانان علاقمندانی دارند و کسانی ایشان را به عنوان مرجع تقلید خودشان انتخاب کرده‌اند. بنابراین حداقل احترامی که به افکار عمومی و جامعه می‌توان گذاشت آن است که معاون اول رئیس جمهور وقتی خدمت مراجع رسیدند با آیت الله صانعی هم ملاقات داشته باشند و این امری بسیار طبیعی است. دوما فرض کنیم نهاد و یا مجموعه‌ای نظیر جامعه محترم مدرسین اظهار نظری در مورد شخصی مانند حضرت آیت الله صانعی کرده باشند. این اظهار نظر موجب آن نمی‌شود که تمام مملکت و تمام مردم و قوای حکومتی و شخصیت‌های سیاسی بر اساس این اظهار نظر رفتار سیاسی و اجتماعی خودشان را تنظیم کنند.
وی افزود: قطعا نه جامعه مدرسین چنین توقعی دارد و نه قانون چنین اقتضائاتی دارد و نه عرفا چنین کاری لازم است. بنابراین اینکه آقای جهانگیری جدا و خارج از محدودهٔ اعلامیهٔ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اقدام کرده باشند، به نظر می‌رسد که هیچ گونه انتقادی بر آن وارد نیست. 
این پژوهشگر دینی ادامه داد: سوما رفتار آقای جهانگیری نیز به هیچ وجه تعارضی با اعلامیه جامعه مدرسین ندارد. جامعه مدرسین نگفت که حضرت آیت الله صانعی از علما و شخصیت‌های علمی نیستند. آن‌ها نگفتند که آیت الله صانعی از یاران امام نیستند، نگفتند که ایشان از افراد موثر در جامعه نیستند، از افراد سابقه دار در انقلاب و تاسیس نظام جمهوری اسلامی ایران نیستند و نگفتند که ملاقات با حضرت آیت الله صانعی جرم و حرام و یا خلاف است. بنابراین صرف ملاقات معاون اول رئیس جمهور با حضرت آیت الله صانعی هیچ اختلاف عملی با اعلامیه جامعه مدرسین پیدا نمی‌کند.
تردیدی در اجتهاد آیت‌الله صانعی وجود ندارد
حجت‌الاسلام ادیب توضیح داد: اصولا جامعه مدرسین مرجع تعیین صلاحیت و یا عدم صلاحیت مرجعیت کسی نیست. جامعه مدرسین جمعی از علمای بزرگوار هستند که با اهداف و آرمان‌هایی دور هم جمع شدند. ما هم از خداوند برایشان توفیق می‌طلبیم و امیدواریم در انجام وظایف خودشان موفق باشند. آن‌ها تشخیص دادند کسی را به عنوان مرجع تقلید معرفی می‌کنند. ممکن است جایی تشخیصی بدهند در پاسخ به سوالی نسبت به فردی اظهار نظری منفی کنند. اما نه بر اساس شرع و نه بر اساس قانون و نه بر اساس عرف، جامعه محترم مدرسین مرجع تعیین صلاحیت کسانی که واجد شرایط مرجعیتند و یا فاقد شرایط مرجعیتند، نیست. بلکه بر اساس فتوای تمام فقیهان و بر اساس احکام فقه شیعه و بر اساس عرف جا افتاده در حوزه‌های علمیه تشخیص عالمان، مجتهدان و شخصیت‌هایی که به لحاظ علمی صلاحیت تقلید دارند و همچنین دیگر ویژگی‌های تخصصی مرجعیت بر عهده اهل خبره است و اهل علم ممکن است متمرکز در یک نهاد باشند و یا در یک نهاد تمرکز نداشته باشند.
این استاد حوزه تصریح کرد: اشخاصی مانند آقای صانعی مرجعیت و اجتهادشان آن قدر جا افتاده و در جمع عمومی حوزه مطرح شده است که نسبت به اصل اجتهاد و صلاحیت‌های علمی ایشان تردیدی وجود ندارد. در ‌‌‌نهایت نیز احراز اعلمیت باقی می‌ماند که آن هم با اعلامیه جامعه مدرسین نه اثبات و نه ابطال می‌شود و طبیعیست که همین الان هم در حوزه علمیه قم و نجف و سایر حوزه‌های علمیه نسبت به اعلمیت مراجع بزرگوار اختلاف نظر‌هایی وجود دارد و مردم خودشان تشخیص می‌دهند که چکار باید انجام دهند و بقیه صلاحیت‌هایی هم که غیر تخصصی هستند احراز آن بر عهده خود مقلد است. بنابراین نه شرعا، نه عرفا و نه قانونا هیچ مرجع رسمی و حزب و گروه و سازمانی نمی‌تواند کسی را به عنوان واجد شرایط مرجعیت و یا فاقد شرایط مرجعیت معرفی کند مگر در قلمرو اعلام نظر جمعی از نخبگان که آن‌ها می‌توانند چنین نکاتی را بفرمایند. کما اینکه نخبگان دیگری هم می‌توانند نظر دیگری را ابراز کنند و مردم خودشان باید در این میان انتخاب کنند.
این رفتار‌ها سیاسی هستند
حجت الاسلام ادیب افزود: تقریبا با اطمینان می‌توان گفت که بسیاری از رفتار‌هایی که بعضی از نمایندگان محترم مجلس و یا بعضی شخصیت‌های محترم سیاسی انجام می‌دهند به هیچ وجه در مقام دفاع از جامعه مدرسین یا انقلاب یا دین نیست. بلکه یک دست رقابت‌های گروهی و بهانه جویی و مچ گیری‌هایی هستند که برای انتقاد از دولت روحانی و مجموعه ایشان صورت می‌گیرد و این افراد برای انتقاد از آقای روحانی به آسمان وریسمان متوصل می‌شوند. 
وی تاکید کرد: سفر آقای جهانگیری به قم سفر موفقی بود و در مجموع همه مراجع عظام ایشان را قبول کردند و مذاکرات سودمندی با ایشان داشتند و به گمان بنده آنچه در مورد اعلامیه بعضی از آقایان نماینده اعلام شده بیشتر به رقابت‌های سیاسی باز می‌گردد و ارتباطی با حوزه وجامعه مدرسین پیدا نمی‌کند.
این عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم گفت: آنچه مسلم است آن است که ما انسان‌ها در رفتارهایی که داریم، معمولا از همه ابزار‌ها برای نیل به اهداف خودمان استفاده می‌کنیم. منتهی عقلانیت و انصاف حکم می‌کنند که موضوعات و ابزار‌های گرانقیمت و ارزشمند را ابزار نیل به اهداف کوچک قرار ندهیم.
وی توضیح داد: اینکه گفته می‌شود از دین استفاده ابزاری نشود، بدین معناست که دین ابزار اهداف مادون دین نشود و الا دین اگر ابزار قرار بگیرد برای اموری نظیر قرب به خدا و تعالی جامعه بسیار مفید است و اگر ما این ابزار قرب به خدا و تعالی جامعه را ابزار تفرق بر رقبای خودمان در یک دعوای خاص قرار دهیم از دین استفاده ابزاری نادرست نموده‌ایم.
حکم جامعه مدرسین حکم شرع و قانون نیست
حجت الاسلام ادیب افزود: هم تک تک اعضاء جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و هم تک تک اعضاء مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان یک انسان قابل نقد و بررسی هستند و هم مجموعه عملکرد مجمع مدرسین و جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز، به عنوان یک گروه صنفی و یا علمی و یا فرهنگی و سیاسی قابل نقد است. 
وی در پایان گفت: اینکه یک نهادی درست کنیم که به هیچ وجه قابل نقد نباشد، معقول و منتقی و خدا پسندانه نیست و تردیدی در آن وجود ندارد. حکم نهاد‌هایی نظیر جامعه مدرسین و مجمع مدرسین نیز لزوما نه حکم شرع محسوب می‌شود و نه حکم قانون.
منبع :سلام نو 17 بهمن 1392

از چراغانی نیمه شعبان تا همایش دهه فجر!


محمد فتحی زاد : خبر برگزاری همایش جبهه پایداری و شاگردان آقای مصباح یزدی در ایام دهه فجر خواسته یا ناخواسته هر ناظر سیاسی خوش‌حافظه‌ای را به یاد جشن‌ها و همایشاتی می‌اندازد که رهبر معنوی این گروه، در نیمه شعبان سال ۵۷ برگزار می‌کرد. در آن زمان رهبر انقلاب در گرامیداشت خون شهدای انقلاب، عزای عمومی اعلام کرده و گفتند که امسال نیمه شعبان جشن نداریم و تنها نزدیکان آیت‌الله مصباح یزدی بودند که همسو با رژیم شاهنشاهی از چراغانی و جشن گرفتن امتناع نکردند.

آیت‌الله موسوی تبریزی، دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم از این جشن‌ها اینگونه یاد می‌کند: 
 «مصباح یزدی حدود سال‌های ۴۲ و ۴۳ طرفدار امام (ره) بود اما بعد‌ها کنار رفت. حتی بعد از جریان ۱۹ دی در سال ۵۶ وقتی اعلامیه جامعه مدرسین را مردم امضا کردند، به خود من گفتند که من دیگر از این کار‌ها نمی‌کنم. بعد از شهادت آقا مصطفی تا پیروزی انقلاب، جامعه مدرسین ۲۲ اطلاعیه به خاطر مناسبت‌های مختلف صادر کرد که آقای مصباح تنها یکی از آن‌ها را که در رابطه با یزد بود و خودش هم یزدی بود، امضا کرد. مصباح هیچ وقت حاضر نشد در کشتارهای رژیم شاه یک سخنرانی کند. در حالی که امام (ره) و تمام مراجع چراغانی نیمه شعبان ۵۷ را تحریم کرده بودند، مؤسسه در راه حق که به وسیله مصباح و دوستانش اداره می‌شد، در نیمه شعبان چراغانی کرده و جشن گرفتند و یکی از علما را از تهران دعوت کرده و مسائل اختلافی را علیه شریعتی مطرح کردند. در حالی که امام (ره) دستور داده بودند این مسائل را مطرح نکنید.» (۱) 

گفتنیست که ناراحتی امام از اقدام آقای مصباح و یارانش، تاحدی بود که راجع به واقعه مذکور، می‌گوید: «دیروز حجتیه‏ای‏‌ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند. امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده‏اند! ولایتی‏های دیروز که در سکوت و تحجّر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‏اند، در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‏اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده‌است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می‌‏خورند!» (۲) 

شاید به همین دلایل هم بود که بنا بر نقل قول‌های فراوان آقای مصباح تا آخر عمر مغضوب امام (ره) باقی می‌ماند. حجت‌الاسلام علی اکبر محتشمی‌پور در این باره می‌گوید: «مصباح یزدی هیچ مسئولیتی در دوران امام نداشت و امام هرگز تفکر او را قبول نداشت» (۳) 

گفتنیست که بعد‌ها و پس از فوت حضرت امام (ره)، نزدیکان آیت‌الله مصباح یزدی تمام تلاش خود را در این مسیر نهادند که به نحوی تاریخ انقلاب را طور دیگری روایت کنند اما هنوز هم انقلابیون با سابقه در قید حیات هستند و همگی به واقعیت گواهی می‌دهند. 

نزدیکان آقای مصباح در رد ماجرای چراغانی نیمه شعبان مذکور، عنوان می‌کنند که «در آن زمان، ساختمان موسسه «در راه حق» در دست ساخت بوده و فعالیت‌های آن در مرکزی انجام می‌شده که اصلا مناسب با مجلس جشن نبوده است.» این در حالی است که خود آیت‌الله مصباح وقتی در مقابل سوالی از موضوع چراغانی کردن «موسسه در راه حق» در نیمه شعبان سال۵۷ قرار می‌گیرد، «کلامی» در تکذیب این موضوع بر زبان نرانده و تنها اظهار می‌دارد که مسئولیت اقدام موسسه «در راه حق» را نمی‌پذیرند. 

آقای مصباح در این باره به روزنامه کیهان گفته است: «در مورد مسأله چراغانی من این قضیه را به یاد نمی‌آورم. ولی باید عرض کنم من در موسسه «در راه حق» نه موسس بودم نه تصمیم گیرنده. در واقع معلم ساده‌ای بیش نبودم...» این اظهار نظر بیشتر یادآور موضع جبهه پایداری در رابطه با پدیده احمدی‌نژاد است. به نحوی که وی را بر سر کار آوردند و بعد همگی اظهار داشتند که کاره‌ای نبودند و حتی از اول با او مخالف هم بوده‌اند! اما نکته جالب توجه در باب این اظهارات آقای مصباح یزدی آن است که ایشان در حالی به زیرکی از زیر بار مسئولیت این ماجرا شانه خالی می‌کند و می‌گوید، من معلم ساده‌ای بیش نبودم که سایت افراطی ۵۹۸ که از رسانه‌های گروه پایداریست در مقاله‌ای به نام «ماجرای چراغانی نیمه شعبان ۵۷ چه بود؟» می‌نویسد: 

آیت الله استادی از اعضای هیئت امنای موسسه در راه حق در مصاحبه‌ای اعلام کردند: «آقای مصباح، مدیریت بخش آموزش موسسه را به عهده داشتند و ما چون از طرفی ایشان را لایق می‌دانستیم و از طرفی نیز نمی‌خواستیم با اعمال مدیریت شورایی، کارهای ایشان را دچار وقفه کنیم، هیچ دخالتی در بخش آموزش نداشتیم و ایشان نیز هیچ نقش و دخالتی در کارهای ما نداشتند.» 

اینجاست که مشخص نیست باید دم خروس را باور کرد یا قسم حضرت عباس را. وقتی افرادی چون آیت‌الله استادی، این چنین از نقش آیت‌الله مصباح در موسسه در راه حق یاد می‌کنند چطور و چگونه ایشان هرگونه مسئولیتی در این موسسه را رد می‌کنند. 

چراغانی موسسه قدیمی آقای مصباح در نیمه شعبان نه فقط یک مراسم ساده بلکه در فضای سیاسی آن زمان به تقابل با جریان انقلابی به رهبری امام (ره) تعبیر شد. بهمن ماه امسال بیش از سه دهه از وقوع این ماجرای ننگین می‌گذرد و این بار شاگردان مصباح به جای او تدارک همایش دهه فجر را می‌بینند. گرامیداشت انقلاب اسلامی این بار در حالی برگزار خواهد شد که شمار زیادی از شخصیت‌ها و چهره‌های اصلی آن انقلاب هنوز هم در حاشیه به سر می‌برند و برخی از مردانی که به قول یار صدیق امام (علی اکبر محتشمی‌پور) حتی یک روز هم به جبهه نرفتند و یک عمر خون به دل امام کردند در جشن پیروزی انقلاب پای‌کوبی خواهند کرد که دیگران کاشتند و ما خوردیم! 

۱- خبرگزاری ایلنا، ۱۳۸۴/۱۰/۱۰، روزنامه آریا
۲- ۲۵/۵/۷۸ صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۱
۳- مراسم بزرگداشت ارتحال امام خمینی (ره) در اصفهان، ۱۶ خرداد ۱۳۸۷
منتشر شده در : سلام نو 6بهمن 1392

کارمندان دولت عامل اصلی عقب ماندن دستمزدها از جریان تورم

همه ساله با نزدیک‌شدن به پایان آبان و ابتدای آذر جلسات شورای‌عالی کار با شرکت اصطلاحاً نمایندگان کارگری، نماینده کارفرمایان و همچنین نماین...