محمد فتحیزاد: بررسی نقاط ضعف و قوت جریان اصلاحات یکی از کارهایی است که می تواند نسل جدید این جریان سیاسی را با موفقیتها و اشتباهات اصلاحطلبان در گذشته آشنا کرده تا بدین طریق اگر حرکت مثبتی در گذشته انجام شده است در آینده نیز امتداد یابد و اگر هم اشتباهی توسط نسل گذشته اصلاحات انجام شده در آینده تکرار نشود. یکی از اشتباهات جریان اصلاحات در طول چندین دهه فعالیت خود عدم همگرایی در سال 1384 بود. انتخابات سال 84 یادآور اشتباهات بزرگی از جانب اصلاح طلبان بود که محصول آن 8 سال حاکمیت بی چون و چرای اصولگرایان، روی کار آمدن پدیده احمدینژاد و از بین رفتن ثروت های ملی و همچنین آزادی های اجتماعی ای که در دوره اصلاحات کسب شد.
به عبارت دیگر نخستین اشتباه برخی جریانهای اصلاحطلب این بود که از سال 1376 به بعد درصدد حذف هاشمی برآمدند و فراموش کردند که داشتن یک متحد قدرتمند در عرصه سیاست یکی از بزرگترین امتیازاتی است که هر جریان سیاسی باید در جهت بدست آوردن آن بکوشد. با تمام این اوصاف اشتباه بزرگتر اصلاح طلبان در سال 1384 و در امتداد اشتباه اول آن ها رخ داد. در حقیقت این اشتباه که صد البته شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز در آن شریک است، عدم اجماع بر سر کاندیدای واحد در دور اول انتخابات ریاست جمهوری بود.
در سال 1384 هاشمی رفسنجانی به لطف برخی اصلاح طلبان و اصولگرایان در میان مردم به نماد اشرافیت و دیکتاتوری تبدیل شده بود. در این سال برخی از روشنفکران صد در صد مخالف هاشمی پشت سر مصطفی معین جمع شده و به تبلیغ بر علیه هاشمی رفسنجانی مشغول شدند و در نهایت در دور دوم انتخابات ناچارا به حمایت از هاشمی رفسنجانی پرداختند که در متقاعد کردن هوادارا خود برای این کار ناموفق بودند.
به گزارش سلام نو، ماشاالله شمس الواعظین پس از انتخابات در این رابطه گفت: اجازه دهيد از اين عبارت هرچند هم تند و راديکال باشد استفاده کنم چرا که ظاهراً عبارت ديگری نمی توان به جای آن به کار برد: "مردم از اصلاح طلبان تشکيلاتی دورويی ديدند". آنها هفته قبل به مردم گفتند برای اينکه هاشمی رأی نياورد به معين رأی بدهند و هفته بعد به مردم گفتند به هاشمی رأی بدهند تا احمدی نژاد رأی نياورد.
خشایار دیهمی نیز پس از انتخابات در این رابطه گفت: دور دوم انتخابات مسابقه ای فردی بود بين آقای احمدی نژاد و آقای رفسنجانی که هر قدر هم که نيروی روشنفکری پشت او جمع شد نتوانست نکات منفی او را جبران کند و سرانجام نتيجه ای به دست آمد که به نظر شگفت انگيز می آيد اما واقعيت جامعه نيست.
نکته مهم دیگر در مورد انتخابات سال 1384 آن است که حلقه حفاظتی هاشمی رفسنجانی مانع از حرکت هاشمی به میان مردم و جمع آوری رای اقشار آسیب پذیر جامعه در روستاها و شهرستانها شد. اما با تمام این اوصاف با نگاه به آمار های موجود به روشنی می توان دریافت که در شهرستان های کوچک و متوسط آراء مردم در اولویت اول به مهدی کروبی و در نوبت دوم به هاشمی رفسنجانی اختصاص دارد. فلذا اگر هاشمی به میان مردم حرکت می کرد تلقی موجود در خصوص خود را از بین می برد و در شهرستان ها از کروبی پیشی می گرفت.
در این بین اما محمود احمدی نژاد و مهدی کروبی از فرصت استفاده کرده و دست بر روی اقشار آسیب پذیر جامعه گذاشتند. آن ها که می دانستند طبقات روشنفکر جامعه از معین حمایت خواهد کرد تصمیم گرفتند تا در غفلت هاشمی رفسنجانی با استفاده از ادبیات توده وار، رای اقشار آسیب پذیر را از آن خود کنند؛ تلاشی که بیش از همه برای کروبی موفقیت آمیز بود و سبب شد تا وی بتواند در شهرستان های کوچک و متوسط آراء مردم را بیش از همه به دست بیاورد.
کروبی در این مسیر چنان موفق عمل کرد که حتی محمود احمدی نژاد هم که از همان گفتمان کروبی بهره می برد فاصله فاحشی با او پیدا می کند. بررسی آمارها نشان دهنده آن است که در شهرستانهای کوچک به طور متوسط در ۲۰۰ شهرستان کوچک کروبی با (۲۲٫۲ درصد)، هاشمی با (۲۱٫۲ درصد)، معین با (۱۵٫۳ درصد)، احمدی نژاد با (۱۵ درصد) و قالیباف با (۱۴٫۴ درصد) به ترتیب رتبههای اول تا پنجم را کسب کردهاند. همچنین در شهرستان های متوسط به طور میانگین کروبی با (۲۲٫۷ درصد)، هاشمی با (۲۱٫۵ درصد)، احمدی نژاد با (۱۶٫۲ درصد)، معین با (۱۶٫۱ درصد) و قالیباف با (۱۵٫۵ درصد) به ترتیب رتبههای اول تا پنجم را داشتهاند. اما در شهرستان های بزرگ که به طبع رای مردم سیاسی تر است، احمدی نژاد و هاشمی در صدر جدول قرار داشتند و کروبی در انتهای جدول. با این اوصاف اگر معین به نفع هاشمی کنار می رفت نمی توانست تمام هواداران خود را متقاعد به همراهی با هاشمی کند، زیرا کارنامه هاشمی در برخورد با روشنفکران به نحوی بود که در آن زمان وجهه بد ایجاد شده برای هاشمی برای این طبقه از جامعه با اب زمزم هم پاک نمی شد.
اما اقناع این طیف برای حمایت از کروبی که خود از اعضای اصلی اصلاحات و حامیان نسبی روشنفکران بود، کار ساده ای بود. همچنین اگر هاشمی به نفع کروبی کنار می رفت رای وی در شهرستان های کوچک و متوسط، قطعا به سبد کروبی که تبلیغات خود را روی اقشار فرودست نهاده بود اضافه می شد. در شهرستان های بزرگ نیز کروبی به لطف حمایت هاشمی و معین رای 13.8 درصدی خود در این مناطق را به رای 24.8 درصدی احمدی نژاد نزدیک می کرد. لذا با این برآیند می توانست در شهرستان های بزرگ رایی مشابه احمدی نژاد و حتی بیشتر از احمدی نژاد داشته و در شهرستان های کوچک و متوسط با اختلافی فاحش از احمدی نژاد جلو بیافتد.
در صورتی که اگر کروبی به نفع هاشمی کنار می رفت آراء وی به سبد هاشمی سرازیر نمی شد. جهانبخش خانجانی در مصاحبه با سلام نو در رابطه با انتقال آراء کروبی به سمت احمدی نژاد در دور دوم انتخابات می گوید «بیش از ۷۰ درصد آراء آقای کروبی به سمت احمدینژاد رفت، زیرا گفتمان احمدینژاد یک گفتمان توده وار بود و از ادبیاتی استفاده میکرد که مردم فکر میکردند ارمغان جدیدی برای طبقات آسیب پذیر آورده است.» با تمام این اوصاف متاسفانه اجماع بر سر حجت الاسلام کروبی صورت نگرفت و در نهایت کاندیدای حزب کارگزاران با کسب ۲۱٫۱۳٪ درصد آراء در جایگاه اول محمود احمدی نژاد با کسب ۱۹٫۴۳٪ درصد آراء در جایگاه دوم و مهدی کروبی با کسب ۱۷٫۲۴٪ درصد آراء در جایگاه سوم قرار گرفت.
سردار امیر علی امیری بعدها در مورد چگونگی پیشی گرفتن احمدی نژاد از کروبی در یک سایت خبری نوشت «در 48 ساعت آخر فرصت تبلیغاتی شبکه تبلیغی قالیباف که مورد حمایت بخش اصلی اصولگرایان بود، به سمت احمدینژاد که اقبال مردمی بیشتری را جذب کرده بود، گردش کنند و در نتیجه احمدینژاد در دور اول توانست با اختلاف کمی نسبت به کروبی نفر دوم شود.» بدین ترتیب اصولگرایان از میان سه کاندیدای خود (احمدی نژاد، قالی باف، لاریجانی) احمدی نژاد را که در شعارهایش طبغات محروم را نمایندگی می کرد انتخاب کردند و اجماعی نانوشته بر روی وی انجام دادند. در صورتی که اصلاح طلبان از فعل اجماع دوری کردند و محکوم به شکست شدند. بدین ترتیب احمدی نژاد سختترین رقیب خود را که شعارهای یکسانی با وی سر می داد از میدان به در کرد و در دور دوم انتخابات به رویارویی با هدف بسیار آسان خود(هاشمی رفسنجانی) رفت به عبارت بهتر احمدی نژاد به لطف اصلاح طلبانی که در بدنامی هرچه بیشتر هاشمی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده بودند و در دور دوم انتخابات بدنبال حمایت از وی بودند، توانست هاشمی رفسنجانی را مسبب تمامی بد بختی های ملت ایران جلوه داده و رای طبقات فرودست جامعه و رای سایر کاندیدا ها را به سمت خود سوق دهد.
خشایار دیهمی در این باره می گوید «آقای احمدی نژاد در دور اول شش ميليون رأی آورد و اصلاح طلبان چهار ميليون نفر و ... اما دور دوم انتخابات مسابقه ای فردی بود بين آقای احمدی نژاد و آقای رفسنجانی که هر قدر هم که نيروی روشنفکری پشت او جمع شد نتوانست نکات منفی او را جبران کند و سرانجام نتيجه ای به دست آمد که به نظر شگفت انگيز می آيد اما واقعيت جامعه نيست. اگر مردم واقعاً طالب آقای احمدی نژاد بودند حتماً در دور اول او می بايست چنين رأی شگفتی می آورد. آقای رفسنجانی نماد نوعی اختلاف طبقاتی در جامعه بود و آقای احمدی نژاد از اين فرصت بخوبی استفاده کرد و ابزار آن را هم در دست داشت، بنابراين ديگر انتخاباتی در کار نبود.
به عبارت دیگر نخستین اشتباه برخی جریانهای اصلاحطلب این بود که از سال 1376 به بعد درصدد حذف هاشمی برآمدند و فراموش کردند که داشتن یک متحد قدرتمند در عرصه سیاست یکی از بزرگترین امتیازاتی است که هر جریان سیاسی باید در جهت بدست آوردن آن بکوشد. با تمام این اوصاف اشتباه بزرگتر اصلاح طلبان در سال 1384 و در امتداد اشتباه اول آن ها رخ داد. در حقیقت این اشتباه که صد البته شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز در آن شریک است، عدم اجماع بر سر کاندیدای واحد در دور اول انتخابات ریاست جمهوری بود.
در سال 1384 هاشمی رفسنجانی به لطف برخی اصلاح طلبان و اصولگرایان در میان مردم به نماد اشرافیت و دیکتاتوری تبدیل شده بود. در این سال برخی از روشنفکران صد در صد مخالف هاشمی پشت سر مصطفی معین جمع شده و به تبلیغ بر علیه هاشمی رفسنجانی مشغول شدند و در نهایت در دور دوم انتخابات ناچارا به حمایت از هاشمی رفسنجانی پرداختند که در متقاعد کردن هوادارا خود برای این کار ناموفق بودند.
به گزارش سلام نو، ماشاالله شمس الواعظین پس از انتخابات در این رابطه گفت: اجازه دهيد از اين عبارت هرچند هم تند و راديکال باشد استفاده کنم چرا که ظاهراً عبارت ديگری نمی توان به جای آن به کار برد: "مردم از اصلاح طلبان تشکيلاتی دورويی ديدند". آنها هفته قبل به مردم گفتند برای اينکه هاشمی رأی نياورد به معين رأی بدهند و هفته بعد به مردم گفتند به هاشمی رأی بدهند تا احمدی نژاد رأی نياورد.
خشایار دیهمی نیز پس از انتخابات در این رابطه گفت: دور دوم انتخابات مسابقه ای فردی بود بين آقای احمدی نژاد و آقای رفسنجانی که هر قدر هم که نيروی روشنفکری پشت او جمع شد نتوانست نکات منفی او را جبران کند و سرانجام نتيجه ای به دست آمد که به نظر شگفت انگيز می آيد اما واقعيت جامعه نيست.
نکته مهم دیگر در مورد انتخابات سال 1384 آن است که حلقه حفاظتی هاشمی رفسنجانی مانع از حرکت هاشمی به میان مردم و جمع آوری رای اقشار آسیب پذیر جامعه در روستاها و شهرستانها شد. اما با تمام این اوصاف با نگاه به آمار های موجود به روشنی می توان دریافت که در شهرستان های کوچک و متوسط آراء مردم در اولویت اول به مهدی کروبی و در نوبت دوم به هاشمی رفسنجانی اختصاص دارد. فلذا اگر هاشمی به میان مردم حرکت می کرد تلقی موجود در خصوص خود را از بین می برد و در شهرستان ها از کروبی پیشی می گرفت.
در این بین اما محمود احمدی نژاد و مهدی کروبی از فرصت استفاده کرده و دست بر روی اقشار آسیب پذیر جامعه گذاشتند. آن ها که می دانستند طبقات روشنفکر جامعه از معین حمایت خواهد کرد تصمیم گرفتند تا در غفلت هاشمی رفسنجانی با استفاده از ادبیات توده وار، رای اقشار آسیب پذیر را از آن خود کنند؛ تلاشی که بیش از همه برای کروبی موفقیت آمیز بود و سبب شد تا وی بتواند در شهرستان های کوچک و متوسط آراء مردم را بیش از همه به دست بیاورد.
کروبی در این مسیر چنان موفق عمل کرد که حتی محمود احمدی نژاد هم که از همان گفتمان کروبی بهره می برد فاصله فاحشی با او پیدا می کند. بررسی آمارها نشان دهنده آن است که در شهرستانهای کوچک به طور متوسط در ۲۰۰ شهرستان کوچک کروبی با (۲۲٫۲ درصد)، هاشمی با (۲۱٫۲ درصد)، معین با (۱۵٫۳ درصد)، احمدی نژاد با (۱۵ درصد) و قالیباف با (۱۴٫۴ درصد) به ترتیب رتبههای اول تا پنجم را کسب کردهاند. همچنین در شهرستان های متوسط به طور میانگین کروبی با (۲۲٫۷ درصد)، هاشمی با (۲۱٫۵ درصد)، احمدی نژاد با (۱۶٫۲ درصد)، معین با (۱۶٫۱ درصد) و قالیباف با (۱۵٫۵ درصد) به ترتیب رتبههای اول تا پنجم را داشتهاند. اما در شهرستان های بزرگ که به طبع رای مردم سیاسی تر است، احمدی نژاد و هاشمی در صدر جدول قرار داشتند و کروبی در انتهای جدول. با این اوصاف اگر معین به نفع هاشمی کنار می رفت نمی توانست تمام هواداران خود را متقاعد به همراهی با هاشمی کند، زیرا کارنامه هاشمی در برخورد با روشنفکران به نحوی بود که در آن زمان وجهه بد ایجاد شده برای هاشمی برای این طبقه از جامعه با اب زمزم هم پاک نمی شد.
اما اقناع این طیف برای حمایت از کروبی که خود از اعضای اصلی اصلاحات و حامیان نسبی روشنفکران بود، کار ساده ای بود. همچنین اگر هاشمی به نفع کروبی کنار می رفت رای وی در شهرستان های کوچک و متوسط، قطعا به سبد کروبی که تبلیغات خود را روی اقشار فرودست نهاده بود اضافه می شد. در شهرستان های بزرگ نیز کروبی به لطف حمایت هاشمی و معین رای 13.8 درصدی خود در این مناطق را به رای 24.8 درصدی احمدی نژاد نزدیک می کرد. لذا با این برآیند می توانست در شهرستان های بزرگ رایی مشابه احمدی نژاد و حتی بیشتر از احمدی نژاد داشته و در شهرستان های کوچک و متوسط با اختلافی فاحش از احمدی نژاد جلو بیافتد.
در صورتی که اگر کروبی به نفع هاشمی کنار می رفت آراء وی به سبد هاشمی سرازیر نمی شد. جهانبخش خانجانی در مصاحبه با سلام نو در رابطه با انتقال آراء کروبی به سمت احمدی نژاد در دور دوم انتخابات می گوید «بیش از ۷۰ درصد آراء آقای کروبی به سمت احمدینژاد رفت، زیرا گفتمان احمدینژاد یک گفتمان توده وار بود و از ادبیاتی استفاده میکرد که مردم فکر میکردند ارمغان جدیدی برای طبقات آسیب پذیر آورده است.» با تمام این اوصاف متاسفانه اجماع بر سر حجت الاسلام کروبی صورت نگرفت و در نهایت کاندیدای حزب کارگزاران با کسب ۲۱٫۱۳٪ درصد آراء در جایگاه اول محمود احمدی نژاد با کسب ۱۹٫۴۳٪ درصد آراء در جایگاه دوم و مهدی کروبی با کسب ۱۷٫۲۴٪ درصد آراء در جایگاه سوم قرار گرفت.
سردار امیر علی امیری بعدها در مورد چگونگی پیشی گرفتن احمدی نژاد از کروبی در یک سایت خبری نوشت «در 48 ساعت آخر فرصت تبلیغاتی شبکه تبلیغی قالیباف که مورد حمایت بخش اصلی اصولگرایان بود، به سمت احمدینژاد که اقبال مردمی بیشتری را جذب کرده بود، گردش کنند و در نتیجه احمدینژاد در دور اول توانست با اختلاف کمی نسبت به کروبی نفر دوم شود.» بدین ترتیب اصولگرایان از میان سه کاندیدای خود (احمدی نژاد، قالی باف، لاریجانی) احمدی نژاد را که در شعارهایش طبغات محروم را نمایندگی می کرد انتخاب کردند و اجماعی نانوشته بر روی وی انجام دادند. در صورتی که اصلاح طلبان از فعل اجماع دوری کردند و محکوم به شکست شدند. بدین ترتیب احمدی نژاد سختترین رقیب خود را که شعارهای یکسانی با وی سر می داد از میدان به در کرد و در دور دوم انتخابات به رویارویی با هدف بسیار آسان خود(هاشمی رفسنجانی) رفت به عبارت بهتر احمدی نژاد به لطف اصلاح طلبانی که در بدنامی هرچه بیشتر هاشمی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده بودند و در دور دوم انتخابات بدنبال حمایت از وی بودند، توانست هاشمی رفسنجانی را مسبب تمامی بد بختی های ملت ایران جلوه داده و رای طبقات فرودست جامعه و رای سایر کاندیدا ها را به سمت خود سوق دهد.
خشایار دیهمی در این باره می گوید «آقای احمدی نژاد در دور اول شش ميليون رأی آورد و اصلاح طلبان چهار ميليون نفر و ... اما دور دوم انتخابات مسابقه ای فردی بود بين آقای احمدی نژاد و آقای رفسنجانی که هر قدر هم که نيروی روشنفکری پشت او جمع شد نتوانست نکات منفی او را جبران کند و سرانجام نتيجه ای به دست آمد که به نظر شگفت انگيز می آيد اما واقعيت جامعه نيست. اگر مردم واقعاً طالب آقای احمدی نژاد بودند حتماً در دور اول او می بايست چنين رأی شگفتی می آورد. آقای رفسنجانی نماد نوعی اختلاف طبقاتی در جامعه بود و آقای احمدی نژاد از اين فرصت بخوبی استفاده کرد و ابزار آن را هم در دست داشت، بنابراين ديگر انتخاباتی در کار نبود.
منبع : سلام نو 17 فروردین 1393
خبرگزاری آریا پس از انتشار این مطلب، تحلیلی منتشر نمود که لینک آن در ادامه قرار داده می شود. اما به عقیده بنده تحلیلگر محترم متاسفانه منظور اینجانب را از نوشتن این مطلب درک نکردند به نظر بنده اشتباه اصلاح طلبان در انتخابات 1384 عدم پشتیبانی کامل از حجت الاسلام مهدی کروبی بود!