محمد فتحی زاد : در دنیای پر مغلطه امروز که مفاهیم
نیز همچون طبیعت از دست آدمیزاد در امان نیستند، پیش از آغاز هر بحث و هر کلامی
بهترین کار ارائه تعریفی مشخص از مفهوم مورد بحث است. بنابراین نه تنها خالی از
لطف نیست، بلکه بسیار واجب است که به تعریف توسعه و از آن مهمتر توسعه پایدار
بپردازیم. چرا که متأسفانه در کشور ما آنطور که باید و شاید به این مفهوم پراهمیت
پرداخته نشده و یا در صورت پرداخت، مدیران و متولیان امر آنگونه که شایسته و بایسته
است بدان توجه ننموده اند.
توسعه معادل پارسی واژه Development و به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفتهتر شدن, قدرتمندتر
شدن و حتی بزرگتر شدن است. توسعه دارای شمول مختلفی است که نمونههایی از آن را میتوان
در اصطلاحات رایجی نظیر توسعه شهرها، توسعه راهها و بنادر، توسعه صنعتی، توسعه
انسانی، توسعه سیاسی، توسعه فرهنگی، توسعه اقتصادی و... مشاهده نمود! با این حال
در بسیاری موارد واژه توسعه به اشتباه جایگزین واژه رشد گشته است و این بدان معنی ست
که ما تغیرات کمی مثبت را توسعه میپنداریم در حالی که توسعه به معنای تغییرات
کیفی است! برای روشنتر شدن بحث معمولاً از این مثال استفاده میشود که افزایش
تولید ناخالص ملی، نشان از رشد اقتصادی دارد اما اگر به موازات این رشد اقتصادی
فضای کسب وکار بهبود نیابد و یا فقرزدایی صورت نپذیرد، مشخص است که توسعه اقتصادی
محقق نشده است. در حال حاضر در کشورمان هر ساله شاهد افزایش مبلغ دستمزدها و به
تبع آن افزایش درآمد سرانه هستیم اما این افزایشها معلول نرخ بالای تورم اقتصادی
است و آنچه که مشخص است آن است که توسعه اقتصادی در کشور ما عقیم مانده، چرا که
قدرت اقتصادی مردم روز به روز در حال کاهش و آمار و شاخصههای بزه کاریهای ناشی
از رشد فقر مطلق رو به افزایش است. البته لازم به ذکر است که متأسفانه در ایران
هرگز با آمار رسمی و روشن در باب مسائل منفی روبرو نیستیم و عمده آمارهایمان در
چنین زمینههایی غیر رسمی بوده که موجب خطا در درک توسعه یا عدم توسعه یافتگی کشور
در طول سالی که سپری شده میگردد. با این حال اگر متهم به سیاه نمایی نشویم باید
گفت که متأسفانه وضعیت اقتصادی و فرهنگی در سنوات گذشته به دلیل مشکلات داخلی و تحریمهای
خارجی چونان وخیم گشته که عقیم ماندن توسعه و رشد منفی شاخصههای مختلف، مورد
اذعان تمامی کارشناسان با هر گرایش و جهت گیری فکری و سیاسی است.
توسعه سیاسی
و فرهنگی نیز چنین هستند، ممکن است که در کشوری (چه ایران چه هر نقطهای دیگر
اینجا مثال انتزاعی است) در طول سال صدها پروانه نشریه صادر و دهها حزب مجوز
فعالیت بگیرند و تعداد تولید فیلم و تئاتر در آن کشور رشد قابل ملاحظهای پیدا
کند. اما زمانی که این نشریهها دستگاه مدح و سنای حاکمیت باشند و نتوانند از
تصمیمات مسئولین و شرایط مملکتی انتقاد کرده و نظر و راه حل خود را ارائه دهند، یا
احزاب، احزابی دولتی و نه برآمده از دل مردم باشند، توسعه سیاسی محقق نشده است!
وقتی سینما و تئاتر سطح فرهنگی جامعه را ارتقاء ندهد و تنها وسیلهای برای سرگرمی آنها
شود، افزایش تولیدات اصطلاحاً فرهنگی دیگر توسعه فرهنگی نیست بلکه صرفاً نشان
دهنده رشد سرمایه گذاری در حوزه سینما و تئاتر است! در کشور ما هر وزیر فرهنگی
وقتی در خصوص کارنامه وزارتش مورد سوال واقع شود، به تعداد نشریات مجوز گرفته در
دوره وزارتش یا تعداد فیلمهای اکران شده اشاره میکند. گویی اگر وی در مسند وزارت
نبود، دیگر نشریهای مجوز نمیگرفت و فیلمی بروی پرده نمیرفت! اما متأسفانه آنها
هرگز به آمار توقیف و سانسور و یا شاخصههای آزادی بیان و روزنامه نگاران اشارهای
نکرده و در پاسخ به انتقادات در خصوص مثلاً توقیف نشریات پاسخ میدهند که آنها
مرجع توقیف نیستند بلکه تنها یک عضو از شورای پر تعدادی هستند که مرجع رسیدگی به
تخلفات رسانه ایست که البته اگر از حق هم نگذریم پاسخشان صحیح است!
امروزه گرچه مفهوم توسعه بسیار مورد توجه دولتها و سیاستمداران
کشورهای مختلف اعم از توسعه یافته و در حال توسعه است و این کشورها بر سر رشد شاخصهای
مربوط به توسعه از جمله تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه رقابتی سخت و بیرحمانه
دارند، اما آنچه که ذهن اندیشمندان و مصلحین بشر را به خود مشغول ساخته مفهوم
توسعه پایدار است! بررسی وضعیت اقتصادی دو کشور قطر و بحرین نشان میدهد که اقتصاد
قطر یک اقتصاد کاملاً وابسته به گاز است و این کشور بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی
مایع (الانجی) در جهان محسوب میشود، این در حالیست که بحرین به عنوان نخستین
کشور خلیج فارس که در آن نفت کشف شد، دارای منابع بسیار محدودی از نفت و گاز است و
اقتصاد آن بیشتر از طریق بانکداری، هواپیمایی موفق و خدمات فرودگاهی، بنادر مجهز
صنعتی، صنایع ساخت و تعمیر کشتی و ناوها در گردش است! دو کشور قطر و بحرین هر دو
توسعه یافته محسوب شده و قطر از رتبه بهتری نسبت به بحرین برخوردار است اما توسعه
قطر توسعه ایست مبنی بر استخراج منابع زیر زمینی که موجب آسیب رسانی به یکپارچگی،
زیبایی و ثبات نظامهای حیاتی میگردد و از سوی دیگر نسلهای آینده این کشور را
نیز دچار مشکل خواهد کرد، چرا که روزی این منابع به پایان خواهد رسید! با این
اوصاف باید بیشتر به این سوال فکر کرد که بحرین از منظر اقتصادی توسعه یافته تر
است یا قطر؟! تاثیرات نامناسب زیست محیطی ناشی از رقابت کشورها برای توسعه موجبات
آن را فراهم آورد که از دهه ۸۰ میلادی بشر در فکر راهبردهایی برای حفاظت از محیط
زیست و منابع طبیعی و به موازات آن رشد و توسعه باشد و همین موضوع سبب شد تا با گزارش
کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه (WCED) موسوم به
گزارش براندتلند در سال ۱۹۸۷ برای اولین بار بهطور رسمی مجموعهای از پیشنهادها و
اصول قانونی جهت دستیابی به توسعه پایدار برای کشورهای در حال توسعه فراهم آید. در
پی این جلسه و جلساتی مشابه آن در سازمان ملل متحد، اهداف اساسی مبتنی بر مفهوم توسعه
پایدار بدین شرح اعلام شد: تجدید حیات رشد اقتصادی، تغییر کیفیت رشد اقتصادی، برآورده
ساختن نیازهای ضروری اولیه، اطمینان از سطح پایداری جمعیت، حفاظت از منابع طبیعی و
ارتقاء منابع، جهتگیری مجدد دانش فنی (دانش بومی)، محیط زیست و تصمیمگیری اقتصادی،
جهتگیری مجدد روابط اقتصادی و بینالمللی، اقدام در جهت مشارکتی ساختن توسعه
با این پیش زمینه از مفهوم توسعه و توسعه پایدار، بر
آنیم تا به رویکرد مربوط به توسعه در یکی از موفقترین دولتهای معاصر کشورمان یعنی
دولت ۲۸ ماهه دکتر محمد مصدق که در عین مواجه با محدودیتهای کمر شکن، نتایج درخشندهای
در عرصه سیاست و اقتصاد و فرهنگ بدست آورد، بپردازیم. توسعه در دوران مصدق توسعهای
بومی و دارای وجوه مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است و از همه مهمتر توسعهای
پایدار است که شاید پایداری خود را بیش از همه مرحون خباثتهای دولت بریتانیا
باشد. در حقیقت آنجا که مصدق موفق به خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس که بر
تمامی شئون سیاسی و اقتصادی کشور ما چیره گشته و در معنای کلمه نمود بارز دست
استسمار بود، گردید. بریتانیا ناوهای جنگی خود را وارد خلیج فارس کرده و مانع از
صادرات حتی یک قطره از نفت ایران شد. در این مقطع تاریخی و در مواجهه با این اقدام
بریتانیا، دکتر مصدق و همراهان وی در دولت ملی موفق به اجرای سلسله اقداماتی در
حوزه تجارت خارجی و توسعه کشاورزی و سایر بخشها شدند که موجب مثبت شدن تراز تجاری
ایران بدون فروش حتی یک قطره نفت گردید! و این اتفاقی بود که در هیچ دوره سیاسی و
اقتصادی ای پیش و پس از وی محقق نگردید! یا این وجود متأسفانه پس از گذشت چندین دهه
از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲ هنوزهم که هنوز است وقتی به آن ماجرای تراژیک و آن مقطع
تاریخی نگاه میکنیم، تنها پردههای کوچکی از جنبههای سیاسی و نظامی آن کودتا را
بررسی میکنیم و این در حالیست که دولت مصدق دو دستاورد و پیامد بسیار بزرگتر از
ملی کردن صنعت نفت دارد که زیر سایه ملی شدن صنعت نفت تقریباً هرگز دیده نشده اند
و آن دستاوردها، انقلاب اقتصادی بزرگ مصدق با تکیه بر ظرفیتهای بومی و همچنین تحقق
توسعه بی سابقه سیاسی در ایران و گسترش آن به کشورهای منطقه است که شاید دلیل
مهمتری از ملی کردن صنعت نفت برای اجرا برنامه کودتاچیان و پایین کشیدن مصدق و
یارانش از اریکه قدرت بود!
آمارها حاکی از آن هستند که در سال ۱۳۳۵ یعنی کمتر از
۴ سال پس از کودتا، ارزش واردات ایران بیش از ۴.۵ برابر ارزش واردات در سال ۳۲ گشته
و بازارهای ایران در یک روند تدریجی به بازار کالاهای آمریکایی و انگلیسی تبدیل میشود.
در حالی که مصدق در دوران زعامتش واردات را شدیداً کاهش داده و صادرات را به میزان
قابل توجهی افزایش داده بود تا جایی که تفاضل صادرات از واردات برای اولین بار در
طول تاریخ معاصرمان در دوران نخست وزیری وی مثبت گردید! بررسی چگونگی دستیابی مصدق
به این مهم از عهده این مطلب خارج است اما به اختصار میتوان گفت که مصدق از راههای
مختلف نظیر مهار بحران بازرگانی و تشویق به
صادرات و افزایش صادرات در عین محدود کردن واردات کالاهای غیر ضروری، تامین
ارز مورد نیاز کشور با تکیه بر امکانات داخی و خارجی غیر اسارت بار، هدایت
بازرگانی خارجی کشور در جهت معاملات پایاپای، رفع کسری بودجه و تلاش در جهت متعادل
ساختن آن، افزایش صادرات و جلوگیری از واردات غیر ضروری، تاسیس بانک صادرات، گسترش
و بهبود تولید کشاورزی، گسترش تولید و کارهای ساختمانی در بخشهای صنایع، معادن،
حمل و نقل و ارتباطات، مسکن و...،
کوشش برای بازگشایی کارخانه ها و موسسات تولیدی تعطیل شده یا در حال رکود به این مهم دست یافت!
شادروان محمد
مصدق در آغاز صدارتش، دولتی ورشکسته را تحویل گرفت که حالا با بحران جدیدی از جانب
بریتانیا مواجه گشته بود که اداره مملکت را عملاً غیر ممکن میساخت. مصدق در
خاطراتش در این رابطه چنین مینویسد «ماههای قبل از تصدی من هرماه دو میلیون لیره
به سازمان برنامه میرسید که بعد از تشکیل دولت اینجانب قطع شد و اولین روز تشکیل دولت
اینجانب یعنی روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ موجودی نقد خزانه داری کل حدود ۵۲ میلیون ریال و
موجودی نقد سازمان برنامه ۲۸۰۰ ریال بود که چند روز بعد از ملی شدن صنعت نفت یکی از
مدیران ایرانی و موثر شرکت نفت انگلیس و ایران به من گفت اگر دولت توانست یک ماه مملکت
را بدون عایدات نفت اداره کند و به کار ادامه دهد آنوقت باید قبول کنیم که صنعت نفت
را ملی کرده است. با این حال دولت توانست متجاوز از دو سال بدون کمک خارجی و عواید
نفت و پرداخت بودجه شرکت ملی نفت که آن هم سربار بودجه دولت شده بود مملکت را اداره
کند و سازمان برنامه هم تمام وظایف خود را انجام دهد و روزی هم که دولت سقوط نمود وجهی
معادل ۸۰۰ میلیون ریال نقد و در حدود ۱۲۰۰ میلیون ریال مطالبات و جنس موجود داشت که
از آن دولت بعد استفاده نمود» مصدق در این شرایط که شرح آن رفت، بدنبال برنامههای
نیازمند به زیرساختهای فراوان برای اجرا نرفت! او همچون نخست وزیران پس از خود نه
فرصت و نه امکان ساخت کارخانجات اتومبیل سازی و... داشت و نه در راه جهاد اقتصادی
خود از حمایت دربار برخوردار بود! بلکه برعکس دربار دشمن اصلی او بود و حتی پست نخست
وزیری از جانب دربار به این دلیل به مصدق پیشنهاد شد که وی را مفتضح گردانند! اما
مصدق با اجرای یک سلسله اقدامات موثر این نقشه شوم را نقش بر آب کرد! برنامههای
اقتصادی مصدق از سه جهت اصلی برخوردار بودند، اول توسعه بازرگانی یعنی همان کاری
که امروزه کشورهای توسعه یافته ای نظیر عمارات یا شیلی بدان روی آورده اند. دوم
توسعه کشاورزی و صادرات کشاورزی و صنایع دستی یعنی همان روشی که امروزه بسیاری از
کشورهای جهان ازجمله آفریقای جنوبی به عنوان یکی از ۵۰ کشور ثروتمند جهان، آنگولا
به عنوان سومین اقتصاد آفریقای جنوبی، کامرون، اتیوپی، آرژانتین، برزیل، پاراگوئه
و بسیاری دیگر از کشورهای دیگر دنیا بدان روی آورده اند. از آنجا که مصدق خود به
کار فلاحت مشغول بود و در این کار سررشته داشت، توانست با اجرای سیاستهایی نظیر
تخصیص اعتبار به بانک کشاورزی برای تخصیص وام به کشاورزان، اختصاص کمکهای اصل
چهار ترومن به بخش کشاورزی، تصویب و اجرای لایحه قانونی الغاء عوارض در دهات،
لایحه قانونی ازدیاد سهم کشاورزان و سازمان عمرانی کشاورزی، لایحه انتقال املاک و
خالصجات دولتی به کشاورزی، بازستاندن املاک از شاه، نوسازی تجهیزات کشاورزی و... بخوبی
موجبات رشد بخش کشاورزی، بهبود زیرساختهای آن و تغییرات سطح زندگی مردم دهات را
پدید آورد که این خود نشان از آن دارد که داشتن تخصص اجرایی چگونه به یک مدیر
مملکتی کمک میکند که مثمر ثمر باشد. دسته سوم از برنامههای مصدق به مبارزه با
فساد و کاهش سرسامآور هزینههای دولت مربوط بود. در این زمینه مشهور است که پس از
پیروزی مصدق در دادگاه لاهه و بازگشتش به تهران از شادروان باقر کاظمی کفیل نخست وزیری در خصوص برداشت از بودجه
محرمانه نخست وزیری در این مدت سوال میپرسد که مرحوم کاظمی جواب میدهد چون اهالی و کسبه جنوبشهر
میخواستند در این جشن ملی شرکت کنند و قدرت مالی نداشتند، ما از بودجه محرمانه شش
هزار تومان برای چراغانی و مشارکت آنها در جشن عمومی پرداختیم. دکتر مصدق علیرغم این که برای مرحوم کاظمی احترام خاصی قائل بودند
با تندی میگوید «این بودجه مملکت است نه محل چراغانی برای من، و همان جا کیفش را
روی پایش میگذارد و دسته چک شخصی خود را درآورده و یک برگ چک شش هزار تومانی
صادر میکند و آن را به مرحوم کاظمی میدهد و میگوید این را همین امروز به جای
مبلغی که از حساب برداشتهای بگذارید …»
این نوع نگاه به بودجه عمومی یادآور داستان علی و بیتالمال در کتابهای ادبیاتمان
است که در آن علی (ع) به برادر خود که تقاضای سهم بیشتر از بیتالمال مینمود آتش
را نزدیک نموده و گفت «عقیل، تو تاب این آتش اندک را نداری، من آتش دوزخ را چگونه
تاب بیاورم؟» درواقع این رفتار مصدق و یارانش در برخورد با بیتالمال که هزینه
سفرشان به دادگاه لاهه و اقامتشان در لاهه هلند را از جیب خود پرداخت میکردند چرا
که بیم شکست در این دادگاه را داشتند، یا آنکه مصدق حقوق خود را به دولت میبخشید،
همان اسلامی بود که مردم وقت تا پیش از آن در قصهها و روایات عالمان صاحب منبر شنیده
بودند اما در دولت سوسیال دموکرات و سکولار مصدق به چشم نظاره میکردند! در حقیقت
دولت مصدق در عین حال که دولتی متخصص و بهره مند از مجموعه درخشندهای از متخصصین
وقت مملکتی بود، دولتی پاکدست و متعهد به اعتماد و سرمایه عمومی بود و همین ترکیب
تعهد و تخصص نیز موجبات موفقیت و ماندگاری دولت وی در حافظه تاریخی مردم سرزمینش را
پدید آورد. ترکیبی که شاید هرگز پس از او دوباره مشاهده نشد و تاریخ معاصر کشورمان
عمدتاً یا شاهد تخصص بی تعهد گردید و یا تعهد بی تخصص!