۱۴۰۴ دی ۹, سه‌شنبه

در فقدان ضمانت اجرایی برای امنیت؛ انصراف از بازی یک حق قانونی است

تکرار حواشی ناگوار اخیر در برخی ورزشگاه‌های کشور، نمود عینی الگوی نگران‌کننده‌ای است که ریشه در برخی گرایش‌های قوم‌گرایانه افراطی داشته و نشان‌دهنده وجود ضعف در سیستم کنترل، مدیریت و فرهنگ‌سازی فضا های ورزشی است و نیاز به عزمی جدی از سوی تمام نهادهای مرتبط برای رفع آن دارد. هفته گذشته، هنگامی که سوت پایانی در ورزشگاه "یادگار امام" تبریز نواخته شد؛ تنها یک مسابقه فوتبال به پایان نرسید. سکوها خالی شدند؛ اما پژواک شعارهایی که پیش از آن طنین‌انداز شده بود؛ همچون دود در هوای سرد شب معلق ماند. این بار، خشونت از خطوط سفید زمین عبور کرده و به حریم امن خانواده‌های بازیکنان رسیده بود. آنچه رخ داد؛ یک درگیری معمولی از جانب هواداران نبود؛ بلکه یک الگوی تکرارشونده از حواشی بود که مدیریت باشگاه در کنترل آن ناتوان بوده یا قصور داشته است. گزارش‌ها و ویدیوهای منتشرشده از آن شب، صحنه‌های ناخوشایندی را ثبت کردند؛ موجی از توهین‌های هماهنگ و شعارهای تلخ که متوجه خانواده بازیکنان تیم پرسپولیس شده بود. باشگاه پرسپولیس در واکنشی کوتاه و تند، این رفتار را «عبور آشکار از مرزهای انسانیت» خواند و آن را «لگدمال کردن حرمت خانواده‌ها» توصیف کرد.

اما باشگاه تراکتورسازی در پاسخ، به جای تمرکز بر محکومیت بی‌قیدوشرط آن حادثه، به ذکر حواشی گذشته پرداخت. این نهاد در بیانیه‌ای مفصل، پس از یک محکومیت تشریفاتی، بلافاصله موضوع را تغییر داد و به حواشی بازی گذشته در تهران اشاره کرد: «چرا زمانی که به بازیکنان ما توهین شد، شما سکوت کردید؟» آنها حتی خطاب مستقیمی به کریم باقری، سرمربی پرسپولیس و یک چهره محبوب آذری، ترتیب دادند: «آیا وقتی به ترک‌زبانان توهین می‌شد، در برابر فرزندانت خجالت‌زده نشدی؟» پاسخ باقری به این بیانیه، صاعقه‌ای بود که تمام معادلات را بر هم زد. او پس از ساعتی سکوت، نوشت: «بله، خجالت کشیدم؛ اما نه امروز، من آن احساس را سال‌ها پیش، وقتی در کنار علی دایی در خانه خودمان در تبریز مورد توهین قرار گرفتیم و واکنشی ندیدیم، تجربه کردم.» و سپس، جمله‌ای را افزود که گویی کلید رمزگشایی از تمام این بحران است: «باشگاه‌ها فقط مسئول نتیجه نیستند؛ مسئول پیامی هستند که به سکوها می‌دهند.» این جمله، هسته مرکزی ماجرا را نشانه رفته است. اینجا دیگر بحث بر سر شور رقابت ورزشی نیست؛ بحث بر سر مسئولیت اجتماعی یک نهاد تأثیرگذار و پیام‌هایی است که مدیریت آن، عامدانه یا از روی غفلت، به هوادارانش القا می‌کند. و پیام تراکتورسازی در سال‌های اخیر، به وضوح فراتر از تاکتیک و تکنیک بوده است. الگوی رفتاری این باشگاه و مدیریت آن، بارها موجب نقض آشکار اخلاق ورزشی و آیین‌نامه‌های لیگ شده است.

برای ردیابی خاستگاه این پیام، باید نگاهی به گذشته انداخت؛ این فرهنگ نفرت، یک‌شبه متولد نشده است. نقطه عطفش را می‌توان در اظهارنظر عجیب یکی از اعضای شورای شهر تبریز در سال گذشته جستجو کرد؛ جایی که او ساکنان کردتبار استان آذربایجان غربی را «مهمان» خواند و نام استان را دلیلی برای این ادعای انحصارطلبانه دانست. این اظهارات که متأسفانه مورد سوءاستفاده برخی رسانه‌های تجزیه‌طلب و ضدایرانی مستقر در خارج از کشور قرار گرفت؛ تنها یک اظهارنظر نسنجیده نبود. نفرت پراکنی آشکاری بود که متاسفانه توسط گروه‌های محدود افراطی در محیط ورزشگاه‌ها بازتولید و تشدید شد. متأسفانه در فضای مجازی و حاشیه ورزشگاه، شاهد روایت‌های غیرمستند و گاه تحریک‌آمیز درباره مسائل هویتی هستیم. از ادعای عجیب «مهاجرت یک میلیون و هشتصد هزار کرد عراقی» به آذربایجان غربی توسط کمیسیون به اصطلاح حقوق بشر کانون وکلای تبریز که ناخواسته به جمعیت قابل توجه کردها در ارومیه اعتراف می‌کند تا فعالیت سیستماتیک در ویکی‌پدیا برای مصادره تاریخ سلسله صفویه و نسبت دادن آن به ترک‌ها (درحالی که پادشاهان صفوی نوادگان فیروزشاه زرین کلاه و شیخ زاهد گیلانی هستند که یکی کرد و دیگری گبلانی است)، تنها گوشه ای از این فعالیت هاست که از سکوی تراکتور بازنشر می یابد. برخی صفحات مجازی هواداری، گاه از چارچوب ورزش و اخلاق خارج شده و به انتشار مطالب نادرست و توهین‌آمیز می‌پردازند؛ جایی که گاه حتی به نمادهای ملی ایران نیز توهین می‌شود. در هسته این تنش‌ها، یک تناقض آماری آشکار نهفته است که خود گویای بسیاری از واقعیت‌هاست. «مهمان» خواندن ساکنان بومی از یک سو و ادعای مهاجرت انبوه از سوی دیگر، آن هم بدون پایه آماری معتبر، نشان از یک پروپاگاندا و تحریف‌گری سازمان‌یافته دارد. البته کارشناسان جمعیتی، همچون احسان موحدیان در گفتگو با روزنامه فراز، این ادعاهای واهی را به تفصیل رد کرده‌اند. نکته کلیدی اینجاست که هدف از این تحریف‌ها، ایجاد شکاف و تنش اجتماعی است؛ و ورزشگاه‌ها به میدانی برای عملیاتی کردن این پروژه تبدیل شده‌اند.

تراکتور فراتر از یک باشگاه

به نظر می‌رسد مدیریت و عملکرد این باشگاه در سالیان اخیر، آن را از یک نهاد صرفاً ورزشی فراتر برده و به مرکز توجه حواشی مختلف تبدیل کرده است. مدارک این ادعا را نه در اسناد مخفی، بلکه در پرونده‌های گشوده شده توسط خود تیم می‌توان یافت. نمونه کلاسیک آن به سال ۱۳۹۸ و بازی مقابل استقلال در ورزشگاه سهند بازمی‌گردد. در آن روز، گروهی از هواداران در اقدامی بی‌سابقه، همزمان با پخش سرود ملی جمهوری اسلامی ایران و تلاوت قرآن، فریاد "ترکیه، ترکیه، ترکیه" و "جانم فدای ترکیه" سر دادند. پرچم ترکیه در میان تماشاگران برافراشته شد و تصاویر این صحنه، به سرعت توسط رسانه‌های دولتی ترکیه مانند TRT مصادره شد و به عنوان "سند همبستگی مردمی ایران" با آنکارا به نمایش درآمد. واکنش مقامات محلی چه بود؟ ایوب بهتاج، مدیرکل وقت ورزش آذربایجان شرقی، با قاطعیتی عجیب گفت: «چنین اتفاقی رخ نداده است!» این رویداد و واکنش‌های پس از آن، موجب طرح انتقادات جدی نسبت به کارآمدی نظام نظارتی در ورزشگاه‌ها شده است و این پرسش را در میان برخی کارشناسان مطرح کرده که آیا سازوکار فعلی برای برخورد با تخلفات سازمان‌یافته کفایت می‌کند؟

این حادثه در ورزشگاه سهند، یک استثنا نبود؛ بلکه الگویی تکرارشونده را نمایان می‌ساخت. در سال ۱۳۹۵، مدیریت تراکتورسازی در آستانه خرید وارازدات هارویان، مدافع تیم ملی ارمنستان، قرار گرفت. اما با اعتراض بخشی از هواداران به دلیل تبار ارمنی این بازیکن، باشگاه از انعقاد قرارداد منصرف شد. مصطفی آجرلو، مدیرعامل وقت، دلیل این تصمیم را با زبانی روشن اعلام کرد: «برای وحدت آذری‌های عزیز... از خرید او صرف‌نظر می‌کنم.» در این بیانیه، مفهوم «وحدت» دیگر یک آرمان ملی نبود؛ بلکه حول محور نژاد و قومیت خاصی تعریف شده بود. این تصمیم، نقدهایی مبنی بر اولویت دادن به معیارهای غیرورزشی به همراه داشت. حتی بازیکنان این تیم نیز از این جریان عقب نماندند. مهدی ببری، ستاره سابق تراکتور، پس از حواشی ورزشگاه سهند، در فضای مجازی به طور علنی از عملیات نظامی ترکیه با نام «چشمه صلح» در شمال سوریه حمایت کرد. این اظهارنظر شخصی یک بازیکن، با واکنش‌هایی روبرو شد و یادآور ضرورت رعایت حریم شخصی و ورزشی توسط ورزشکاران در مسائل حساس شد. رسانه‌های دولتی ترکیه بلافاصله از این حرکت به عنوان «همبستگی مردمی» سوءاستفاده تبلیغاتی کردند. پاسخ باشگاه تراکتور و نهادهای ورزشی ایران به این هماهنگی آشکار با یک دولت خارجی چه بود؟ سکوتی گویا! تنها مدیرکل ورزش و جوانان استان آذربایجان شرقی، ایوب بهتاج، در اظهاراتی گفت که چنین اتفاقی در چارچوب هنجار‌های اجتماعی ایران قرار ندارد و لازم است که تماشاگران و بازیکنان از هرگونه اقدام تحریک‌آمیز خودداری کنند. بااین‌حال، به نظر نرسید که این اظهارات او که  کوتاه‌مدتی پس از این مصاحبه قبای مدیریت تراکتورسازی به تنش آویخته شد؛ قادر به آرام‌کردن جو ملتهب رسانه‌ها و کاربران فضای مجازی باشد. این سکوت مدیریتی، خود یک پیام قدرتمند بود. پیامی که به هواداران افراطی می‌فهماند: «شما مجازید.» در بازی اخیر ذوب‌آهن مقابل تراکتور، عزیزی مدیر تیم فوتبال تراکتور، رو به هواداران تیم رقیب دست‌هایش را به سمت آلت تناسلی‌اش برد و ژستی توهین‌آمیز نشان داد. این پیام یعنی هواداران تیم حریف در جایگاه آلت تناسلی ما تراکتوری ها هستند و ما مجازیم هرکار که دوست داریم انجام دهیم! همین پیام بود که چند ماه پیش، به خروج اتوبوس‌های حامل تماشاگران تحریک‌شده از تبریز به سوی ارومیه منجر شد. در بازی تیم نود ارومیه با داماش گیلان، رفتار بخشی از تماشاگران، فراتر از تشویق معمول و همراه با شعارهای ناهنجار بود.شعارهای آنها از هر مرز اخلاقی عبور کرد و عده‌ای از تماشاگرنماها شعارهای نژادپرستانه و هنجارشکنانه علیه کردها سر دادند. همراه با آن شعارها همچنین نماد «بوزقورد» یا گرگ خاکستری نیز به نمایش درآمد. در سال‌های اخیر، تجربه فوتبال در مناطق مختلف کشور بارها نشان داده که در برخی بازی‌ها، مرز میان «هوادار تیم میزبان» و «هوادار جریان‌های هویتی فراتر از آن تیم» چندان شفاف نیست. به‌ویژه در شهرهایی که پیوندهای هویتی و نمادین میان چند باشگاه وجود دارد، ترکیب جمعیتی سکوها الزاماً بازتاب دقیق نام درج‌شده روی بلیت مسابقه نیست. تمرکز صرف بر «باشگاه نود ارومیه» به‌عنوان منشأ حواشی، تحلیلی ناقص به نظر می‌رسد. واقعیت آن است که در چنین مسابقاتی، سکوها میزبان طیفی ناهمگون از تماشاگران با پیشینه‌ها، تعلقات و انگیزه‌های متفاوت‌اند؛ طیفی که رفتار جمعی آن لزوماً با هویت رسمی تیم میزبان هم‌پوشانی کامل ندارد. شعار «حسنی هارداسان کوردلری آنگیرداسان» در ارومیه، که به معنی خر بودن کردهاست! نشان داد که چگونه شعارهای ناهنجار در ورزشگاه‌ها می‌تواند به ایجاد تنش و شکاف در جامعه هواداری و عمومی منجر شود.







اینکه عده ای تماشاگرنما ترک ها را به حیوانی تشبیه کرده و آن ها نیز کردها را بدان تشبیه نمایند و در نهایت ناراحت باشد که دیگران چرا چنین تشبیهی در مورد ما بکار برده اند؛ یک تناقض آشکار است؛ تا زمانی که ترکیب واقعی سکوها، نقش شبکه‌های هواداری فرامنطقه‌ای و الگوهای تکرارشونده رفتار تماشاگران در این‌گونه بازی‌ها به‌صورت دقیق بررسی نشود، تحلیل حواشی صرفاً با ارجاع به یک باشگاه یا یک شهر، نه به فهم مسئله کمک می‌کند و نه به مدیریت آن در آینده!

پشت پرده تراکتور

نحوه تأمین مالی و مدیریت هزینه‌های کلان در باشگاه‌داری حرفه‌ای، همواره یکی از موضوعات مورد بحث کارشناسان این حوزه است. مالکیت و ساختار مالی باشگاه‌ها، از جمله موضوعاتی است که شفافیت بیشتر در آن می‌تواند به سلامت مالی لیگ کمک کند. در سال ۱۳۹۰ نامه‌ای فاش شد که در آن زنوزی از رییس‌جمهور وقت، محمود احمدی‌نژاد، درخواست سهمیه ۶۵ هزار تنی شمش فولاد را داشت و با دستور «عمل فوری» با درخواستش موافقت شد. همچنین گزارش‌ها از بدهی حدود ۱۲۰۰ میلیارد تومانی شرکت‌های وابسته به او در سال ۱۳۹۸ حکایت داشتند که نکته قابل تأمل در خصوص آن، تسویه این بدهی کلان در اوج تورم است. در اقتصادی که ارزش پول ملی سقوط می‌کند، بدهی‌های ارزی یا ریالی با نرخ‌های ترجیحی، با مبالغی به مراتب کمتر قابل تسویه می‌شوند؛ امتیازی که یک وام‌گیرنده خرد هرگز از آن بهره‌مند نمی‌شود. این بی‌عدالتی ، بستر مالی لازم برای سرمایه‌گذاری در باشگاه‌داری پرهزینه و حاشیه‌ساز را فراهم کرده است. پیش از تثبیت مالکیت محمدرضا زنوزی، مدیران پیشین تراکتورسازی تحت یک هجوم هماهنگ رسانه‌ای از جانب شبکه‌های رسانه‌ای معاند و جدایی طلب خارج از کشور قرار گرفتند که گویی مسیر را برای انتقال هموار می‌کرد. رسانه‌های وابسته به باکو، به‌طور سیستماتیک مالکان و مدیران قبلی را متهم به «تلاش برای تغییر بافت جمعیتی آذربایجان از طریق سرمایه‌گذاری‌» می‌کردند. این اتهامات سنگین که بیشتر به ادبیات امنیتی شبیه بود تا نقد ورزشی ، فضایی ایجاد کرد که در نهایت خروج آنان و تثبیت چهره‌ای مانند زنوزی را که از نظر منتقدان با برخی گرایش‌های قوم‌گرایانه افراطی همسوتر خوانده می‌شد، طبیعی جلوه دهد. پیامد نهایی این فرآیند، تغییر مالکیت و مدیریت باشگاه در شرایطی پر ابهام و با حواشی گسترده شد. 





همچنین توجهات فرامرزی به تراکتور بازتاب قابل توجهی در افکار عمومی پیدا کرده است. ترکیه، از طریق میزبانی از اردوهای تمرینی تراکتور، پیام‌های حمایتی مقامات و پوشش جهت‌دار رسانه‌ای حواشی این باشگاه، به طور آشکار از حواشی مرتبط با این باشگاه، سوءاستفاده می کند. در همین راستا انتقال اداوات و پرچم های بیگانگان به استادیوم ها نشان دهنده لزوم بازنگری و تقویت سازوکارهای نظارتی و بازرسی در ورودی ورزشگاه‌ها برای جلوگیری از ورود اشیاء ممنوعه دارد.



واکنش ها چگونه است؟

 بررسی آرای انضباطی در موارد مشابه، این شائبه را در بین برخی کارشناسان و هواداران تقویت کرده که برخوردهای یکسانی صورت نمی‌گیرد. نمونه بارز آن، برخورد کمیته انضباطی پس از بازی پرسپولیس و تراکتور در تهران در فصل گذشته بود. با وجود تخریب گسترده و درگیری‌های فیزیکی، محکومیت سنگین‌تر نصیب پرسپولیس شد. این تفاوت در برخورد، نگرانی از وجود رویه‌های ناهمگون در اعتبار قانون را دامن زده است. زمانی که یک کارزار مردمی گسترده خواهان «انحلال فوتبال» به دلیل فساد و خشونت شد، سخنگوی کمیسیون ورزش مجلس آن را «طنز» خواند. این پاسخ، عمق شکاف میان نهادهای حاکم و خشم عمومی را عریان ساخت. مظفری زاده مدیرعامل تراکتور که خود از قضا داور فوتبال بوده و بیش از همه وظیفه داشته تا با متوقف کردن بازی‌ها به دلیل حواشی مشابه از وضعیت امروز ورزشگاه‌ها جلوگیری نماید؛ به باقری و خیابانی تاخته و می‌گوید «از عزیزانی که ترک‌زبان و تبریزی هستند، کمترین توقع آن بود که در واکنش به اتفاقات یکی میکروفن بر زمین می‌گذاشت و دیگری کنار زمین را ترک می‌کرد تا هوادارانی که آن شعار‌ها را می‌دادند، به خود آیند و تلنگری برایشان باشد، ولی متأسفانه آن توهین‌های قومیتی به عزیزان برنخورده و برایشان اصالت و ریشه نژادی جایگاه خاصی ندارد» اینکه مقام رسمی یک باشگاه می‌گوید اصالت و ریشه نژادی برای این دو اهمیتی ندارد عمق فاجعه فوتبال ما را بازتاب می‌دهد. او بجای آنکه بگوید محکوم‌کردن چنین صحنه‌هایی وظیفه‌ای همگانی است؛ افراد را به برجسته‌کردن موضوع اصالت و ریشه نژادی در ذهنشان ترغیب می‌کند؛ اقدامی بسیار خطرناک که قربانیان بسیار از هواداران و حریفان تراکتور گرفته!

درحال حاضر، لایه‌های جدیدی بر این بحران افزوده شده است:

1. شایعاتی در مورد رفتارهای هماهنگ شده: بر اساس رای کمیته استیناف (صادرشده در مرداد ۱۴۰۴ / اوت ۲۰۲۵)، بیرانوند به دلیل این فسخ به ۴ ماه محرومیت از فعالیت‌های فوتبالی و پرداخت ۲۷ میلیارد تومان جریمه (غرامت به پرسپولیس) محکوم شد. این رای بر اساس بررسی مدارک نشان می‌دهد که پرسپولیس مطالبات را پرداخت کرده بود و فسخ بدون پایه قانونی انجام شده است. همچنین، باشگاه تراکتور و بیرانوند به طور تضامنی مسئول پرداخت غرامت اضافی (حدود ۱۹.۸ میلیارد تومان به پرسپولیس) شناخته شدند، اما تراکتور از محرومیت مستقیم معاف ماند. همان زمان (پس از رای کمیته استیناف فدراسیون فوتبال ایران که بیرانوند را محکوم کرد اما تراکتور را تبرئه کرد)، پرسپولیس گزینه شکایت در CAS را مطرح کرد تا محرومیت تراکتور (مثل محرومیت از نقل‌وانتقالات) را پیگیری کند. اما هرگز شکایتی ثبت نکرد؛ گزارش‌هایی از جلسه مشترک درویش و محمدرضا زنوزی (مالک تراکتور) با حضور مهدی تاج (رئیس فدراسیون) در تابستان ۱۴۰۴ منتشر شد که هدف آن تنش‌زدایی و "وفاق ملی" بود. این نشست احتمالاً منجر به عدم پیگیری شکایت شد. اما بیرانوند پس از رای کمیته استیناف، پرونده را به دادگاه حکمیت ورزش (CAS) برد و درخواست تجدیدنظر کرد. CAS در شهریور ۱۴۰۴ (سپتامبر ۲۰۲۵) محرومیت ۴ ماهه را موقتاً تعلیق کرد تا زمان صدور رای نهایی، که این رای اجازه داد بیرانوند در فصل جاری برای تراکتور بازی کند. این تعلیق بر اساس استدلال‌های بیرانوند (مانند وجود بند فسخ در قرارداد) صادر شد، اما CAS هنوز رای نهایی را اعلام نکرده و بررسی ادامه دارد.

2. قهرمانی در سایه تنش: نخستین قهرمانی تراکتور در لیگ برتر در این بافت سیاسی، توسط منتقدان به حمایت‌های پشت‌پرده نسبت داده شد و تنش‌ها را تشدید کرد. با اینحال آقای زنوزی مالک این باشگاه اخیرا در گفتگویی مدعی داوری مهندسی شده برعلیه تراکتور شده است و در بیانیه‌ای تهدید کرده است که اگر روند موجود ادامه یابد، باشگاه تراکتور از حضور در لیگ برتر کنار خواهد کشید. اتفاقا این قلم به شدت با پیشنهاد زنوزی همراه است؛ تداوم چنین حواشی برای هر باشگاهی، این پرسش جدی را ایجاد می‌کند که آیا حضور آن باشگاه با اهداف و ارزش‌های مندرج در اساسنامه فدراسیون و سازمان لیگ، در راستای توسعه اخلاق‌محور ورزش همخوانی دارد؟ براستی رفتار امروز تراکتور یادآور مثل معروف "از ماست که برماست" می باشد. حالا که متأسفانه بخشی از حواشی این باشگاه، توسط گروه‌های افراطی خارج از چارچوب ورزش دنبال می‌شود؛ این سؤال اساسی را پیش روی نهادهای ناظر می‌گذارد که آیا ماندگاری یک نهاد ورزشی که پیوسته بستر اصلی بروز چنین خشونت‌هایی است، با فلسفه و اهداف تعریف‌شده برای لیگ سراسری سازگاری دارد؟

آنچه می‌گذرد تصادفی نیست. تداوم این حواشی، صرف نظر از انگیزه‌های پشت آن، در عمل به بی‌اعتمادی به نظم مسابقات، ایجاد شکاف در جامعه هواداری و آسیب به ورزش کشور می‌انجامد و صدالبته درمان این زخم کهنه نیازمند یک برنامه جامع است:

۱. شفافیت و قاطعیت در برخورد با کلیه تخلفات مالی و انضباطی ثبت‌شده، بر اساس آیین‌نامه‌های مصوب.

۲. عدالت ورزشی واقعی و عاری از تبعیض، با اجرای یکسان قوانین ضد نژادپرستی و مسئولیت‌پذیری مدیریت باشگاه‌ها

۳. هجوم فرهنگی هوشمند توسط رسانه‌ها برای تقویت گفتمان هویت مشترک ایرانی و روایت واقعی تاریخ همزیستی

۴. ایجاد فضای امن برای گفت‌وگوی نخبگان همه اقوام ایران برای یافتن راه‌حل‌های بومی

۵. احترام به خشم عمومی و مطالبه شفافیت، به جای تحقیر خواسته‌هایی مانند مبارزه با فساد در فوتبال

کلام آخر

با بررسی روند تکرارشونده حواشی خشونت‌بار، توهین‌های سازمان‌یافته و نقض مکرر آیین‌نامه‌های اخلاقی و انضباطی توسط برخی از طرف‌های حاضر در لیگ، و با توجه به فاصله آشکار بین انتظارات عمومی برای برخورد قاطع و اقدامات عملی مشاهده‌شده توسط نهادهای ناظر در اعمال مجازات‌های بازدارنده و مؤثر (مانند کسر امتیاز جدی، تعلیق حق میزبانی یا انحلال باشگاه متخلف)، باشگاه‌های لیگ برتر در مواجهه با یک وضعیت اضطراری و بی‌سابقه قرار گرفته‌اند. هسته اصلی مشکل دیگر رقابت ورزشی نیست؛ بلکه ناتوانی سیستم در تأمین حداقلی از امنیت روانی و حرمت انسانی برای بازیکنان، کادر فنی و خانواده‌های آن‌هاست. وقتی پیام‌های نفرت از سکوها فرمان می‌رود و مدیریت باشگاه میزبان نه تنها مسئولیت نمی‌پذیرد، که به فرافکنی می‌پردازد، و نهاد ناظر نیز در اجرای قانون قاطعیت لازم را نشان نمی‌دهد، باشگاه مدعی زیان دیده در بن‌بست کامل قرار می‌گیرد. در چنین شرایطی، "انصراف از بازی" نه یک عمل سلیقه‌ای، که آخرین اقدام حقوقی و اخلاقی یک نهاد مسئول در قبال حفظ کرامت ورزشکاران و هواداران خود است. این حق در قالب "عدم تضمین شرایط ایمن برگزاری مسابقه" در بسیاری از اسناد حرفه‌ای ورزشی به رسمیت شناخته شده است.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

در فقدان ضمانت اجرایی برای امنیت؛ انصراف از بازی یک حق قانونی است

تکرار حواشی ناگوار اخیر در برخی ورزشگاه‌های کشور، نمود عینی الگوی نگران‌کننده‌ای است که ریشه در برخی گرایش‌های قوم‌گرایانه افراطی داشته و نش...